ناتو از طرح نظامی آمريکا
دفاع می کند |
پروفسور Michel Chossodovsky استاد اقتصاد
در دانشگاه اوتاوای کانادا، مدير مرکز مطالعات و بررسی ها در
زمينه ی گلوباليزاسيون، و از همکاران دايرﺓ المعارف
بريتانيکاست. کتاب معروف او، " گلوباليزاسيون فقر"، جزء پرفروش
ترين کتاب های جهان است و به يازده زبان، ترجمه شده است.
America's War on Terrorism تازه ترين کتاب Chossodovsky است
که در سال گذشته منتشر شد.
مقاله ی اخير او را از شماره ی ۲۴۶ فوريه ی امسالL’autjournal
به طور کامل، و بدون اختصار، فارسی کردم. چرا که ديدم با
تجربه ی ويژه اش در تجزيه و تحليل و جمع و جور کردن داده ها،
که محصول حرفه ی آکادميک اوست، Chossodovsky ، در اين
مقاله، دستکم، به خود من کمک کرده است که بخشی از مطالب
پراکنده يی را که پيش از اين، در نوشته های کسانی چون سيمور
هرش، جان پيلجر، و همچنين مايک ويتنی و ديگران، درباره ی خطری
که به نکبت وجود مثلّث شوم سه دار و دسته ی آشوبزی انتگريست در
ايران و آمريکا و اسراييل، ميهن ما را تهديد می کند، خوانده
بودم، در ذهن خود، جمع و جور کنم.
هنوز، بعضی ها، ترجيح می دهند که چشم هاشان را بر فاجعه يی که
ديگر بيشتر از چند قدم با ما فاصله ندارد فرو ببندند. غافل از
آن که اين فاجعه، منتظر باز شدن چشم های آن ها نخواهد ماند.
با خواندن مقاله ی Chossodovsky، راحت تر می شود بعضی چيز ها
را درک کرد. از جمله :
ـ موضعگيری های اخير اروپا را؛
ـ و سفرهای پی در پی رايس را؛
ـ و تهديد صريح رييس جمهوری فرانسه به استفاده از بمب اتمی را؛
ـ و ماجرای کاريکاتورها را و تحريک پيش بينی شده ی افراطيّون
در ايران و کشور های عربی را که نتيجه ی بلافصلش ترسانيدن ملّت
های اروپايی بود که معمولاً در برابر سياست های تجاوزگرانه ی
آمريکا و اسراييل عليه ساکنان "خاورميانه ی بزرگ"، در کنار
اين دوّمی ها بودند، و دست و بال دولت های خود را در همراهی با
تجاوزگری های آن اوّلی ها می بستند؛ و احتمالاً نمی
گذاشتند آنچه در اينجا Chossodovsky در مورد توافق های پشت
پرده، بر ملا کرده است، عملی شود؛
ـ و خيلی چيز های ديگر را...
۱۲ اسفند ۱۳۸۴
محمّد علی اصفهانی
به را ه انداختن يک جنگ مستقيم عليه ايران، در حال حاضر، وارد
مرحله ی "آماده سازی نهايی" شده است.
مطابق اسناد پنتاگون، در حمله های هوايی به ايران، احتمالاً از
سلاح های اتمی تاکتيکی، يا mini-nuque استفاده خواهد شد.
همپيمانان شرکت کننده در اين حمله، آمريکا و اسراييل و ترکيه،
امروز، در "موقعيّت آماده سازی پيشرفته" قرار دارند.
از آغاز سال ۲۰۰۵ تمرين های متعدّد و متفاوتی برای آماده سازی،
انجام شده اند.
در پاسخ، نيروهای مسلّح ايران هم، در دسامبر گذشته، به مانور
های بزرگ نظامی، به منظور آمادگی در برابر حملات احتمالی
آمريکا دست زده اند.
از آغاز سال ۲۰۰۵ همچنين، ميان واشنگتن، تل آويو، آنکارا، و
ناتو در بروکسل، گفتگوهای ديپلماتيک بسيار قوی يی در جهت
هماهنگی باهم، به عمل آمده است.
اخيراً رييس سيا، Porter Goss ، از نخست وزير ترکيّه خواست که
امکانات سياسی و امکانات لجستيکی لازم را به منظور حمله به هدف
های اتمی و نظامی ايران در اختيار آمريکا قرار دهد.
و در پی آن، شارون، به نيروهای مسلّح اسراييلی، برای حمله به
ايران تا پايان ماه مارس، چراغ سبز نشان داد. و همانطور که
جامعه شناس آمريکايی، James Petras، نيز به آن توجّه داده است،
يک همزمانی ميان اين تاريخ، با ارائه ی گزارش آژانس بين المللی
انرژی اتمی در باره ی برنامه های اتمی ايران، به سازمان ملل
متّحد، ديده می شود.
نقشه ی نظامی آمريکا، مورد حمايت ناتو قرار گرفته است. هرچند
که هنوز طبيعت دخالت ناتو در حمله های هوايی برنامه ريزی شده،
روشن نيست.
اجزاء تشکيل دهنده ی عمليّات نظامی، تحت فرماندهی آمريکا قرار
دارند؛ و به وسيله ی دو نهاد زير به هم پيوند می خورند :
ـ پنتاگون
ـ نهادی که در ايالت Nebraska در پايگاه هوايی Offut قرار
دارد، به نام US Strategic Command Headquarters، که به
اختصار، USSTRATCOM ناميده می شود.
منابع نظامی آمريکايی، تأييد کرده اند که يک حمله ی هوايی به
ايران، نيازمند به کارگيری مجموعه يی از امکانات و عمليّاتی
خواهد بود که با آنچه در ماه مارس ۲۰۰۳ در عراق، تحت عنوان
بمباران "ضربه ی ناگهانی و بُهت" انجام پذيرفت، قابل مقايسه
است.
در نوامبر ۲۰۰۵، USSTRATCOM به تمرين يک طرح ضربه يی پرداخت به
نام Global Lightening که شامل حمله يی نمايشی می شد، هم با به
کار گيری سلاح های معمولی، و هم با به کارگيری سلاح های اتمی،
عليه "يک دشمن فرضی".
در پی اين عمليّات، USSTRATCOM ، اعلام "حالت آماده سازی
پيشرفته" کرد.
در حالی که روزنامه های آسيا، اين دشمن فرضی را، کره ی شمالی
معرّفی کردند، اينطور به نظر می رسد که Global Lightening يک
حمله ی احتمالی به ايران را مدّ نظر داشته است.
هيچ صدای اعتراض و استنکار بين المللی يی برنخاست. جامعه ی
سياسی اروپا، يک طرفِ ذينفع در قضيّه است؛ و مشورت هايی ميان
واشنگتن، پاريس، و برلين، در اين مورد انجام گرفته است.
بر عکس ِ مورد عراق ـ که فرانسه و آلمان در موضع ديپلماتيک با
آمريکا مخالفت می کردند ـ آمريکا اين بار موفّق به ايجاد
اتّحاد نظر در ناتو و در شورای امنيّت سازمان ملل با خود شد.
اين اتّحاد نظر و توافق، راه را برای جنگی اتمی که بالقوّه می
تواند قسمت بزرگی از خاورميانه و آسيای مرکزی را به خود مبتلا
سازد باز می گذارد.
علاوه بر اين، تعدادی از دولت های عربی، در حال حاضر، در پروژه
ی نظامی آمريکا شريک هستند.
در نوامبر ۲۰۰۴ رهبران بلندپايه ی نظامی اسراييل، در مقرّ
مرکزی ناتو، در بروکسل، با شش عضو منطقه ی سفلای مديترانه،
شامل مصر، تونس، مراکش، الجزاير، و موريتانی، گرد آمدند؛ و در
اين نشست، يک پروتکل ناتو - اسراييل، به امضا رسيد.
در پی اين ملاقات ها، تمرين های نظامی همزمان و هماهنگ در
درازای پهنه های مرزی سوريه انجام پذيرفت که آمريکا، اسراييل و
ترکيّه را زير سئوال و اتّهام می برد.
در فوريه ی ۲۰۰۵ اسراييل، با چند کشور عربی به تمرينات نظامی
مشترک "ضدّ تروريستی" پرداخت.
دستور العمل و برنامه ی کار نظامی، بر دکترين دستگاه بوش، مبنی
بر جنگ اتمی پيشگيرانه عليه "دولت های شرور" که ايران و کره ی
شمالی را در بر می گيرد، استوار است.
بر مبنای تصميم سنای آمريکا در سال ۲۰۰۳ نسل جديد سلاح های
اتمی تاکتيکی که به نام های "low yield " و يا " mini-nuque "
از آن ها ياد می شود، و توان انفجاری يی دارند ميان يک سوّم تا
شش برابر بمب هيروشيما، از اين پس، به عنوان "سلاح های بدون
خطر برای مردم عادّی"، به رسميّت شناخته می شوند. با اين
استدلال که در داخل زمين، عمل می کنند.
اسناد نظامی مربوط به استفاده از نسل جديد بمب های اتمی، مدّعی
هستند که استفاده از اين بمب ها در عرصه های جنگی، "بی زيان"
است. ديگر، اين سلاح ها، در رده ی سلاح هايی که فقط بايد به
صورت آخرين چاره، مورد استفاده قرار بگيرند، طبقه بندی نمی
شوند.
در چنين ساخت و بافتی است که سناتور ادوارد کندی، دستگاه بوش
را متّهم می کند که "يک نسل سلاح های اتمی به راحتی قابل
استفاده" را به وجود آورده است.
حمله ی پيشگيرانه با سلاح های اتمی تاکتيکی، احتمالاً از مرکز
USSTRATCOM (که همانطور که قبلاً توضيح داده شد در پايگاه
هوايی Offutt در ايالت Nebraska قرار درد)، در ارتباط با واحد
های فرماندهی آمريکا در خليج فارس، در پايگاه نظامی Diego
Garcia، و در هماهنگی و پيوند با اسراييل و ترکيّه، انجام
خواهد گرفت.
مطابق با وظايف جديد خود، USSTRATCOM مسئوليّت "نظارت عاليه بر
برنامه ی حملات هوايی فراگير" با سلاح های متعارف و سلاح های
اتمی را بر عهده دارد.
هويّت اين نهاد، در ژانويه ی ۲۰۰۵ به اين صورت، تعريف شد :
"فرماندهی اصلی، برای هماهنگ و همگام و همزمان کردن تلاش ها ی
در اشِل وزارت دفاع، درجهت مبارزه با سلاح های تخريب جمعی".
برای انجام درست مأموريّت، يک واحد فرماندهی جديدايجاد شد به
نام
Joint Functional Component Command Space and Global Strike
(JFCCSGS)
اين واحد فرماندهی، بر به راه انداختن يک حمله ی اتمی، نظارت
عاليه خواهد داشت. و چنين حمله يی، منطبق بر سياست جديد اتمی
آمريکاست موسوم به Nuclear Posture Review که در سال ۲۰۰۳
توسّط سنای آمريکا تهيّه شده است و به تصويب رسيده است.
اين سياست جديد، شامل استفاده ی پيشگيرانه با استفاده از موشک
های اتمی است، نه تنها عليه "دولت های شرور"، بلکه همچنين عليه
چين و روسيّه.
از نوامبر ۲۰۰۵ در پی انجام آزمايش های موفّق، JFCCSGS در حالت
"آماده سازی پيشرفته" قرار دارد.
در آغاز دسامبر، USSTRATCOM اعلام کرد که فرماندهی عمليّات،
وارد مرحله يی شده است که از "توان عملی و کارآ، برای درهم
کوبيدن سريع هدف های خود در همه جای کره ی زمين، با به کار
بردن سلاح های اتمی، و يا سلاح های متعارف"، برخوردار است.
JFCCSGS، در حال حاضر، در "حالت آماده سازی پيشرفته" برای حمله
به ايران و کره ی شمالی است.
استقرار اين موقعيّت کارآ، CONPLAN 8022، نامگذاری شده است.
CONPLAN 8022 نقشه يی است که نيرو های دريايی و هوايی، آن را
به مثابه ی "نقشه ی راهنمای حمله " برای زيردريايی ها و
هواپيما های بمباران کننده، توصيف می کنند.
مأموريّت JFCCSGS می تواند اجرای همين CONPLAN 8022 باشد. يعنی
به راه انداختن يک جنگ اتمی عليه ايران.
فرمانده ی فرماندهان، جرج دبليو بوش، رهنمود های لازم را به
وزير دفاع خواهد داد؛ و او هم رهنمود های لازم را به فرماندهان
طراز اوّل ارتش آمريکا، برای به اجرا در آوردن.
CONPLAN 8022 با عمليّات نظامی ديگر، متفاوت است. و آنطور که
واشنگتن پست، در ماه مه ۲۰۰۵ نوشته است، شامل نيرو های زمينی
نمی شود.
از پايان سال ۲۰۰۴ اسراييل، مشغول روی هم انباشتن و توده کردن
سلاح های متعارف، و سلاح های اتمی ساخت آمريکا، برای آماده
سازی يک حمله به ايران است.
کار اين روی هم انباشتن و توده کردن، که هزينه اش به وسيله ی
ارتش آمريکا تأمين می شود، در ژوئن ۲۰۰۵ عملاً تکميل شده است.
اسراييل، چندهزار Smart Bomb از آمريکا دريافت کرده است که
چيزی در حدود ۵۰۰ فقره از اين بمب ها، بمب های anti-bunker
هستند که می توانند در بمباران های اتمی تاکتيکی هم مورد
استفاده قرار بگيرند.
علاوه بر اين، در پايان سال ۲۰۰۳ فاش شد که زيردريايی های
اسراييلی نوع دلفين، مجهّز به موشک های آمريکايی Harpoon با
کلاهک های اتمی هستند که در حال حاضر، به سمت ايران، نشانه
گيری شده اند.
پيش از اين، در فوريه ی ۲۰۰۵ ، سی.ان.ان، گزارش داده بود که
تهران، در صورتی که مورد حمله قرار گيرد، با موشک های
باليستيک، به اسراييل پاسخ خواهد داد. اين حمله ها، همچنين می
توانند تأسيسات نظامی آمريکا در عراق و در خليج فارس را نشانه
بگيرند. چيزی که می شود، بی درنگ، به اوجگيری فزاينده ی بحران
نظامی، و به يک جنگ در ابعاد بسيار بزرگ بيانجامد.