خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول

 
نه انقلاب مخملی، نه انقلاب توئيتری، بلکه...
 
 
 
Reese Erlich
---------------
 

ترجمه و توضيح:
سايت روشنگری
۲۸ تير ۱۳۸۸
 www.roshangari.net

روشنگری: ارسال اخبار، تصاوير و ويديوها از طريق اينترنت در جريان مبارزات آزاديخواهانه مردم ايران بعد از کودتای انتخاباتی رژيم، توانست سد سانسور را بشکند و سياست رژيم را برای در انزوا قرار دادن و سرکوب جنبش دور از چشم مردم شکست دهد. اما تقليل مبارزات مردم در اين دوره به استفاده از اينترنت باعث ميشود خصلت اصلی و مهم تر حرکت مردم ايران ناديده گرفته شود. بايد توجه داشت در شرايط ايران و زيرفشار سنگين سرکوب رژيم، حتی همين کار يعنی به خدمت گرفتن وسايل ارتباطی نوين جهت در هم شکستن سد سانسور، مستلزم تلاش دلاورانه و تقبل خطرهای بزرگ است. اين دلاوری از توان شگرف يک جنبش واقعی توده ای نشات گرفته که روی شانه اقشار وسيعی از توده های مردم اعم از طبقات زحمتکش و متوسط، زنان، دانشجويان و ديگران برپا شده است. Reese Erlich که خود به عنوان گزارشگر در ايران بوده است، در مقاله زير ميکوشد با کمک مشاهدات خود اين واقعيت را توضيح دهد.ارليش در اين مقاله هم مثل مقاله قبلی اش [که در همين ستون ترجمه شد] اين نظر را که جنبش کنونی جنبش «بالای شهری» هاست رد کرده و ترکيب متنوع و حضور گسترده قشر زحمتکش در آن را مورد تاکيد قرار ميدهد.
 
٭٭٭

ايران يک «انقلاب توئيتری» را از سر نمی گذراند. اين اصطلاح ويژگی ها و اهميت جنبش توده ای را که در ايران در حال تکامل است نشان نداده و کاهش ميدهد.
همه چيز اينگونه آغاز شد: حکومت ايران از سفر خبرنگاران خارجی به بيرون بدون اجازه مخصوص جلوگيری کرد و بعد آنها را در اتاق ها و دفاتر هتل های شان محصور کرد. CNN و بقيه شبکه های کابلی در جستجوی راهی برای نشان دادن تظاهرات عظيم و سرکوب حکومت به شدت به تب و تاب افتادند.از اين رو در شرايط استيصال به سايت های اينترنتی مثل فيس بوک و توئيتر روی آوردند تا اخباری به دست بياورند. از آنجا که گزارشگران بيشتر اطلاعات خود را از ويديوهای يوتيوب و توئيتر به دست می آوردند، مضمون «انقلاب توئيتری» خلق شد.
 
ماخبرنگاران عاشق عبارات جذاب هستيم، و توئيتر که حالا در غرب در اوج است، کلمه مناسبی است. اين اصطلاح گيراست ولی شديدا گمراه کننده هم هست.
اولا اکثريت بزرگی از ايرانيان دسترسی به توئيتر ندارند. من وقتی در تهران گزارش می دادم، شخصا با کسی برخورد نکردم که مرتبا از آن استفاده کند. رقم نسبتا کوچکی از جوانان که توانايی اقتصادی دارند از آن استفاده ميکنند. اما بخش بزرگ تری به اينترنت دسترسی دارند. به هر حال در آغاز بيشتر تظاهرات ها يا از طريق انتقال دهان به دهان، يا به کمک تلفن های موبايل و پيامک ها سازمان داده شد.
 
ولی حتی «انقلاب اس.ام.اس» هم آن حالت ژيگولويی را که به نظر ميرسد ندارد بويژه وقتی که مجبور باشيد آنرا روی يک کی بورد نازک تايپ کنيد.
 
مهم تر اين است که تلويزيون های شبکه ای، آگاهانه يا ناآگاهانه حاميان جنبش را به کسانی که از توئيتر استفاده ميکنند منحصر ميکنند. من شاهد آن بودم که ده ها هزار نفر از جوانان در روزهايی که به انتخابات منتهی شد بطور خودبخودی به کارزارهای خيابانی آمدند. بسياری از آنها هرگز از توئيتر استفاده نکرده بودند.
احساس رضايت جمعی آنها نه فقط به خاطر شرکت در کارزار انتخاباتی موسوی اصلاح طلب، بلکه به خاطر اين بود که بعداز سال ها برای نخستين بار ميتوانستند آزادانه نظر خود را بيان کنند. وقتی حکومت فقط دو ساعت بعد از پايان رای گيری احمدی نژاد محافظه کار را برنده اعلام کرد، مردم از شدت خشم به جوش آمدند.
 
طی چند روز بعد از آن صدها هزارنفر از ايرانی ها به خيابان های تهران و ساير شهرهای سراسر ايران ريختند. آنها دهان به دهان، يا بوسيله تلفن راه پيمايی های سکوت را سازمان دادند، زيرا حکومت ارسال پيامک را قبل از انتخابات قطع کرده بود. برخلاف تصور عمومی که ايجاد شده، در اين تجمع ها همه شرکت داشتند از زنان چادری تا کارگران و روحانيون، نه فقط کسانی که از توئيتر استفاده ميکنند. راه پيمايی های خود بخودی در جنوب تهران برپا شد که مشخصا بخش فقير نشين تر است و اين گمان ايجاد شده است که بايد پايگاه احمدی نژاد باشد.
 
اين جنبش در درجه اول يک جنبش اصيل توده ای متشکل از دانشجويان، کارگران، زنان و طبقه متوسط است. جنبش ممکن است به اندازه کافی قوی نباشد که امروز نظام را سرنگون کند، ولی بذر مبارزات آينده را می کارد.
 
ايرانيان نخست عليه چيزی که آنرا تقلب گسترده در آراء ميدانستند اعتراض می کردند، ولی جنبش به سرعت در عمق و دامنه گسترش يافته و متحول شد. در هفته بعد از انتخابات ۱۴ ژوئن ميليون ها ايرانی منفذی برای ابراز ۳۰ سال خشم فروخورده خودعليه يک رژيم سرکوبگر باز کردند.
جوانان ايرانی بويژه از اين امر نفرت دارند که احمدی نژاد حامی ميليشای مذهبی است که به دختران و پسران جوانی که در خيابان ها گردش می کنند يا به زنانی که موهای شان را به اندازه کافی زير حجاب نپوشانده اند حمله می کنند.
کارگران از رشد ۲۴ درصدی تورم که دستمزد واقعی آن ها را می بلعد متنفرند.
فعالان مستقل اتحاديه ای برای دستمزد مناسب و حق سازمان يابی می جنگند.
 
بعضی از معترضين خواهان نوعی حکومت ميانه روتر اسلامی هستند. ديگران خواهان جدايی دين از دولت و بازگشت به دموکراسی پارلمانی هستند. همه آنها به خوبی ميدانند که وقتی ايران يک نظام پارلمانی واقعی تحت رهبری دکتر مصدق داشت، سيا آنرا در سال ۱۹۵۲ سرنگون کرد تا شاه را به عنوان ديکتاتور برجای آن مستقر کند. من يک ايرانی نديدم که خواهان دخالت آمريکا باشد. اين جور بحث ها مخصوص محافل واشينگتن است.
 
بعضی از دوستان ايرانی از من می پرسيدند چرا سيدعلی خامنه ای با تمام قوا پشت احمدی نژاد ايستاد در حاليکه رياست جمهوری او چنين هزينه های سنگينی در داخل و خارج بر کشور تحميل کرده است.
خامنه ای نخست به اين دليل از احمدی نژاد حمايت کرد که نظرات ايدئولوژيک و مواضع سياسی آنها مشترک است. بعد رهبران مذهبی بالامقام جنبش توده ای را که حول کارزار موسوی بوجود آمد تهديد مستقيم برای ثبات و دوام حکومت در آينده ارزيابی کردند.
 
از ۲۱ ژوئن مقامات بالای مذهبی، نظاميان و سرويس ها اطلاعاتی، تمام دستگاه های خود را بطور کامل بسيج کرده اند تا جنبشی را که برای تحول اجتماعی و اقتصادی بوجود آمده در هم بشکنند.
 جنبش توده ای که در چند هفته گذشته برپا شد سی سال است که در حال شکل گيری است. اين يک انقلاب توئيتری نيست، يک انقلاب مخملی از آن نوع که در اروپای شرقی شاهدش بوديم نيست.
----------------------------------------
منبع :

 www.zmag.org/znet/viewArticle/21814

 

خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول