نگاهی به گزارش روزنامه ی ايتاليايی لا رپوبليکا
-------------------------------------------------
اين که اسراييل بتواند يا
نتواند آمريکا را وارد جنگی خواسته يا ناخواسته با ايران سازد، و اين که تا
چه حد احتمال تجاوز به ايران، قوی يا ضعيف است، موضوعی است قابل بحث. امّا
در هر حال، نبايد اين موضوع قابل بحث، ما را از سه موضوع غير قابل بحث غافل
کند:
۱ ـ حاکمان ايران در کليّت خود، برای ادامه ی جنايات روزمره شان و لاپوشانی
بحران داخلی، نياز به بحران خارجی دارند. و بخشی از اينان به دلايلی (که
بايد جداگانه به آن پرداخت) از درگيری نظامی ميان آمريکا و اسراييل با
ايران استقبال می کنند. همچنان که رقيبان پياده شان در خارج از ايران نيز
سرنوشت و بود و نبود خود را با حملات هوايی آمريکا و اسراييل، و در پی آن
ورود به مرحله ی «جنگ آزادی بخش» زمينی گره زده اند؛ و در اين مسير، از
آنچه از دستشان برآيد کوتاهی نمی کنند. (۱)
۲ ـ مشکل اصلی همه ی دولت های اسراييل (با هر ترکيبی که داشته باشند) با
ايران، مشکل بمب اتمی ناداشته يا بعداً داشته ی ايران نيست. بلکه مشکل آن
ها وجود ايرانی نيرومند و يک پارچه و مستقل است که تهديدی قطعی برای «برتری
نظامی» دولتی است در منطقه که از روز نخستين خود، بر اصالت نژاد و قوم و
مذهب، و برتری اين عوامل بر موجوديتی به نام انسان، بنا نهاده شده است.(۲)
۳ ـ و بنابر اين: ترويج اين ايده که «آسوده بخوابيد، همه چيز در امن و امان
است»، با هر نيتی که انجام پذيرد، کاری است نادرست...
(۳)
روزنامه ی ايتاليايی «لارپوبليکا» در ارتباط با تصميم اولمرت به کناره گيری
از مقام نخست وزيری، تحليلی دارد که «کوريه انترناسيونال» در فرانسه،
گزارشی از آن را ديروز ۳۱ ژوئيه منشر کرده است.
لارپوبليکا (جمهوری) يکی از دو پرتيراژ ترين روزنامه های ايتالياست که
بيشتر در طيف موسوم به «چپ ميانه» قرار دارد؛ و تلاش برلوسکنی نخست وزير
ميلياردر به غايت بدنام و دزد و جنايتکار و فاشيست و جنگ طلب کنونی ايتاليا
که يکی از شيوه های شناخته شده ی او تشکيل باند های تبهکار متشکل از رسانه
های عمومی بزرگ و پرنفوذ است، برای تصاحب آن تا کنون ناموفق مانده است.
«کوريه انترناسيونال» نيز مشهور ترين نشريه فرانسوی در زمينه ی جمع آوری و
ترجمه ی اطلاعات مربوط به مسائل بين المللی از رسانه های کشور های مختلف
جهان است.
۱۱ مرداد ۱۳۸۷
اوّل اوت ۲۰۰۸
اهود اولمرت که به خاطر دزدی و فساد مالی، تحت تعقيب دادگستری اسراييل قرار
دارد اعلام کرده است که به زودی از مقام نخست وزيری کناره گيری خواهد کرد.
پی آمد های اين امر را روزنامه ی ايتاليايی «لارپوبليکا» چنين ارزيابی می
کند:
صرف نظر از آينده ی شخصی اهود اولمرت، در پی اين کناره گيری، دو مشکل اساسی
می تواند به وجود آيد:
مشکل اول: توقف گفتگو ميان اسراييل و فلسطينی ها.
و مشکل دوّم: بيشتر شدن احتمال حمله ی اسراييل به ايران.
لارپوبليکا تأکيد می کند که اين، تصادفی نيست که می بينيم که جانشين
احتمالی اولمرت، يعنی شائول موفاز که يکی از جنگ طلبان حزب حاکم «کاديما»
در اسراييل است (۴) در پی اعلام تصميم اهود
اولمرت به کناره گيری ـ فوراً و بی درنگ ـ اعلام کرد که هر نوع احتمال و
فرضيه ی تفاهم با فلسطينی ها را مردود می شمارد.
موفاز، همچنين، مخالف آتش بس با حماس است [آتش بس بسيار شکننده يی که
اولمرت در عين ادامه ی محاصره ی تمام و کمال غزه، و قتل عام تدريجی هر روزه
ی مردم آن، به خصوص کودکان و سالمندانی که توان مقابله با بی دارویی و بی
غذايی را ندارند، فعلاً مجبور شده است که به آن تن بدهد ـ م].
(۵)
اما اگر وزير خارجه ی فعلی اسراييل، «ليونی»، بتواند به جای شائول موفاز،
جانشين اولمرت شود، صورت مسئله، متفاوت خواهد بود:
هر زمان که ثبات داخلی در اسراييل به خطر می افتد، تشکيل يک دولت ائتلافی
با شرکت ليکود و حزب کارگر، به عنوان يک راه حل، پيشنهاد می شود. و احتمال
می رود که «ليونی» دولتی از اين دست تشکيل دهد.
امّا موضع ليکود، و حزب اسراييليان روسی تبار، نيز موضعی سخت و آشتی ناپذير
در برابر رام الله [مقر دولت محمود عباس ـ م ] و غزه [مقر دولت حماس ـ م ]
و تهران است. (۶)
به هر حال، همه چيز بستگی به انتخابات درونی کاديما و همچنين تصميم حزب
کارگر اسراييل دارد...
- - - - - - - - - -
- - - - - - - -
۱ ـ
تقريباً در اولين روز های انتصاب احمدی نژاد به سمت «رييس جمهوری»، مطلبی
در تشريح اين بُعد مشخص قضيه نوشته ام با عنوان «می خواهند بحران حقوق بشر
در ايران را با بحران اتمی جايگزين کنند»
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar15/mikhahand.html
۲ ـ بنا به گزارش راديو رسمی اسراييل،
گفتگوهای اهود باراک بر دو محور زير متمرکز خواهد بود:
ـ برنامه ی اتمی ايران.
ـ راه ها ی حفظ «برتری کيفی و تعيين کنده ی ارتش اسراييل» در منطقه ی خاور
ميانه.
از گزارش لوموند در ارتباط با سفر های متراکم و پياپی يکی دو هفته ی اخير
بالاترين مقامات سياسی و نظامی اسراييل (اولمرت، باراک، موفاز، ژنرال
اشکنازی رييس ستاد مشترک ارتش اسراييل، و ...) به آمريکا و ديدار های ويژه
شان با بوش، ديک چينی، مقامات پنتاگون، و رييس ستاد مشترک ارتش آمريکا که
مخالف حمله ی نظامی به ايران است:
بالاخره اسراييل ۱۶ تا ۲۸ ميليون نفرمان را خواهد کشت
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar08/monde-barak-0708.html
۳ ـ
راقم اين سطور، خود، بارها در طی پنج
سال اخير، نوشته ها و ترجمه هايی منتشر کرده است که در آن ها احتمال وقوع
جنگ، کمتر از آنچه به نظر می آيد دانسته شده است. يعنی نوشتن و ترجمه در
باره ی خطر جنگ، الزاماً به معنای قطعی دانستن وقوع آن نيست. بلکه مصداق آن
کلام پر ارج است که «آن که تو را از خطری برحذر می دارد، همانند کسی است که
تو را به ايمنی يی بشارت می دهد». تعداد مطالبی که به آن اشاره شد زياد است
و علاقمندان می توانند به آن مطالب در صفحات مختلف «خبر و نظر» سايت ققنوس
مراجعه کنند. از جمله به عنوان مثال به مطالب زير:
ـ رييس ستاد مشترک ارتش آمريکا، بوش و اولمرت را از عواقب حمله به ايران
برحذر می دارد.
ـ از مذاکره در سايه تا طرح تأسيس کنسرسيوم غنی سازی اورانيوم در ايران.
ـ رييس دفتر کالين پاول: آمريکا در صورت حمله به ايران، بايد آماده ی ده
سال اشغال ايران باشد.
ـ پرفسور ميشل شاسوداوسکی: ارتش آمريکا، در جنگ با ايران دچار ترديد شده
است.
۴ ـ موفاز در آغاز ماه ژوئن امسال اعلام
داشت که اگرايران به برنامه ی توليد سلاح اتمی ادامه دهد ما به ايران حمله
خواهيم کرد. موفاز اين سخنان را در شرايطی به زبان آورده است که به دليل
فاش شدن دزدی ها و فساد مالی اولمرت، نخست وزير کنونی اسراييل، خود را برای
جايگزينی او آماده می کند.
همان لينک شماره ی ۲
۵ ـ در مورد آمادگی کامل و هميشگی حماس برای
گفتگو با اسراييل، و قطع هر نوع عملياتی عليه اين کشور، بدون هيچ پيش شرط
عجيب و غريب و غير عادی يی، می توانيد مراجعه کنيد از جمله به دو مقاله از
جان پيلجر و يوری آونری، به ترجمه ی همين قلم:
«ديوار برلن» های جديد را در هم فرو ريزيم! (جان پيلجر)
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar06/pilger-gaza.html
صبح به خير، حماس! (يوری آونری)
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar06/avnery-morning.html
۶ ـ ميشل وارشاوسکی، متفکّر و نويسنده ی
برجسته و آزاده ی اسراييلی: مسأله ی غزّه، اصلاً مسأله ی جنگ داخلی نيست.
مسأله، مسأله ی يک توطئه ی کورتاژ شده ی کودتاست. کودتايی که ساز های
ارکستر آن در واشنگتن و تل آويو کوک شده بود...
در مقابله با توطئه ی بی ثبات سازی يی که آمريکا و اسراييل آن را طرح ريزی
کرده بودند، حماس ناچار شد که غزّه را در يک درگيری با الفتح در کنترل
بگيرد و توطئه را درهم بشکند.
امّا غربی ها بر آتش تفرقه افکنی و ايجاد دودستگی می دمند؛ و از محمود
عبّاس حمايت می کنند... حماس، بيشتر از ۲۴ ساعت لازم نداشت تا اوباشی را که
نيروی اصلی ميليشيای محمّد دحلان را تشکيل می دهند تار و مار کند؛ و
اينچنين، بر توطئه ی کودتايی نقطه ی پايان نهد که سازمان امنيت اسراييل و
وزارت امور خارجه، پشتيبان آن بودند...
از مقاله ی «در فلسطين چه کسی عليه چه کسی کودتا کرد؟» بازتکثير شده توسط
«ليگ کمونيست انقلابی فرانسه» به ترجمه ی همين قلم:
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar03/warschawski-l.html