خانم سيلويا کاتُری، روزنامه نگار
مستقل سويسی، گفتگوی نسبتاً مفصلی انجام داده است با
تری ميسان، تحليلگر برجسته ی فرانسوی و مسؤول و
بنيانگذار «شبکه ی ولتر برای آزادی بيان».
اصل اين گفتگو، با محور های متعدد آن، در ۲۲ آوريل، به
وسيله ی منابع مختلف فرانسوی زبان، از جمله بخش
فرانسوی سايت پروفسور ميشل شاسودووسکی و همکارانش،
گلوبال ريسرچ، منتشر شده است.
ترجمه ی آن قسمت از اين گفتگو را که مستقيماً به
موقعيت کنونی ايران در ارتباط با آمريکا و اسراييل بر
می گردد در اينجا می آورم. همراه با يک يادآوری شايد
نه چندان ضروری:
به موضوع مورد بحث، بايد از زوايای متفاوت ـ و گاه
متقابل ـ نگاه کرد. نگاه تری ميسان همه ی اين زوايا را
در بر نمی گيرد. و اين، در مورد همه ی تحليل ها و همه
ی تحليلگران ديگر نيز صادق است، و اساساً امری است
طبيعی...
خانم سيلويا کاتری از تری ميسان می پرسد:
به نظر شما، در روابط غرب با ايران چه فعل و انفعالاتی
در پيش است؟ و کار زورآزمايی و کشمکش بر سر «خطر اتمی
ايران» که ميليتاريست ها، مخصوصاً اسراييل، با حمايت
پرشور دولت فرانسه، به آن مشغولند به کجا خواهد کشيد؟
تری ميسان پاسخ می دهد:
حمله ی نظامی به ايران، فقط در متن برنامه ی کار
هواداران «از نو قالب ريزی خاورميانه» می توانست پاسخ
داشته باشد. يعنی در متن برنامه ی کار لابی نفت، و
حرکت صهيونيزم.
نئوکان ها، برای تحقق برنامه ی خود ـ همچون مورد عراق
ـ در باره ی نظامی بودن برنامه ی اتمی ايران، به
داستانسرايی پرداختند.
بمباران ايران، بسيار محتمل بود، و تقريباً فاصله يی
با وقوع آن نداشتيم که اين گزينه، با فشار نظاميان
آمريکايی يی که «ژنرال های متمرّد» ناميده شده اند، به
کنار گذاشته شد.
و اوباما نيز خود را در سال ۲۰۰۸ در کنار اين نظاميان
قرار داد، و به ياريشان شتافت. اين موضوع را کالين
پاول هم به صورت علنی اعلام داشته است.
«ژنرال های متمرّد»، به اوباما کمک کردند تا بتواند در
انتخابات رياست جمهوری برنده شود و به کاخ سفيد راه
يابد.
بنابر اين، دليلی وجود ندارد که فکر کنيم که در کاخ
سفيد، طرحی جديد برای حمله به ايران، از نو آماده و
ساخته و پرداخته شده باشد.
گفتگو ميان تهران و واشنگتن، به طور همزمان، از چندين
کانال مختلف، جريان دارد، و وارد مراحل بسيار پيشرفته
يی شده است.
پنتاگون، در عراق و افغانستان، نيازمند کمک ايران است.
و گذشته از اين، واشنگتن، برای دور کردن تهران از
مسکو، و ممانعت از گسترش نفوذ روسيه در خاورميانه،
بايد ايران را به خود متمایل سازد.
تأسف آور است که نيکولا سارکوزی، رييس جمهوری، و
برنارد کوشنر، وزير امور خارجه ی فرانسه، همچنان به
تهديد کردن ايران ادامه می دهند. و اين، در حالی است
که اربابان آمريکايی اين دو، ديگر به چنين رفتار ستيزه
جويانه يی از سوی اينان نياز ندارند.
همچنين، مضحک و مبتذل است اين که رهبران اسراييل ـ مثل
گذشته ـ ايران را تهديد به بمباران می کنند، بدون آن
که امکان عملی کردن تهديد خود را داشته باشند.
تل آويو، با حمايت پنهانی دم و دستگاه جرج بوش، طرح
بمباران ايران در ايام برگزاری بازی های المپيک سال
گذشته [ با سوء استفاده از توجه مردم جهان به بازی ها،
و کم توجهی آن ها به وقايع سياسی ـ م ] را در دست
مطالعه داشت.
اسراييل، دو پايگاه هوايی در گرجستان اجاره کرده بود،
و هواپيما های بمب افکن خود را در آن پايگاه ها مستقر
ساخته بود.
به لحاظ تئوريک، اسراييل بدينسان قادر می شد که اين
هواپيما ها را از تفليس، پايتخت گرجستان، به پرواز
درآورد تا ايران را بمباران کنند، و بعد از اتمام کار،
به فلسطين اشغال شده باز گردند.
با توجه به مشکل سوخت رسانی [ و نيز مشکلات «قانونی»
عبور از حريم های هوايی کشور های همسايه ـ م ] اسراييل
نمی توانست چنين عملياتی را مستقيماً از فلسطين اشغال
شده انجام دهد.
روسيه ـ که با ايران، قرارداد
دفاعی، امضا کرده است ـ وارد عمل شد، و به محض آن که
فرصت يافت، تأسيسات اسراييل در گرجستان را نابود کرد،
و آمريکا هم عکس العملی نشان نداد.
(۱)
ضمناً به ياد داشته باشيم که تکنيسين های مرکز اتمی
بوشهر، روسی هستند. و به تعبير ديگر، بمباران کردن
تأسيسات اتمی ايران در بوشهر، به معنای کشتن شهروندان
روسيه، و اعلام جنگ با اين کشور می بود.
خانم سيلويا کاتری، می پرسد:
در چنين شرايطی، آمريکا، در ناتو به جستجوی چيست؟ و در
برابر نقشه های خود با چه موانعی روبرو خواهد شد؟
تری ميسان پاسخ می دهد:
برای درک صحنه ی کنونی بازی، بايد نخست آنچه را از ۹
سال پيش تا به حال جريان دارد درک کنيم.
در سال ۲۰۰۰ طبقه ی حاکم در آمريکا، با تقلب و خلاف و
دستکاری در انتخابات، توانست جرج بوش را به کاخ سفيد
بفرستد. پروژه، اين بود: «يک قرن آمريکايی نوين».
اين موجودات، فکر می کردند که آمريکا بايد با استفاده
از برتری نظامی خود، امپراتور سراسر کره ی زمين شود.
اين ها به همين منظور، وارد
کردن يک شوک روانی به جهان را برنامه ريزی کرده بودند.
و يا به بيان و تصريح و اصطلاح خودشان، يک Pearl
Harbor از نوع جديد را.
(۲)
و ماجرای يازده سپتامبر، اينگونه بود که رقم خورد.
در آن روز، هنری کيسينجر، «جنگ فراگير و جهانی عليه
تروريسم» را تبيين و تعريف کرد. او توضيح داد که هدف،
اين نيست که طراحان اين ماجرا مجازات شوند؛ بلکه هدف،
نابود کردن «سيستم»ی است که بر سر راه آمريکا، مانع و
مشکل ايجاد می کند. همانطور که در پی واقعه ی Pearl
Harbor هدف، نه مجازات ژاپن، بلکه از ميان برداشتن هر
آنچه سد راه آمريکا می شد بود.
اما در سال ۲۰۰۳ دستگاه بوش ـ چينی، از مأموريتی که
طبقه ی حاکم آمريکا به آن محول کرده بود منحرف شد.
اين دستگاه، تصميم گرفت که کشور عراق را به يک مستعمره
تبديل کند، و ثروت و توان بهره دهی آن را در اختیار
مؤسسه ی خصوصی يی قرار دهد که بر مبنای مدل «کمپانی
هند»، طرح ريزی شده بود: نيرو های مؤتلف.
ژنرال Brent Scowcroft اولين رهبر آمريکايی بود که با
اين پروژه به مخالفت برخاست. نه همچون «دُمينيک دُ
ويلپَن»، وزير امور خارجه ی وقت فرانسه، تحت عنوان
حقوق بين المل. بلکه تحت اين عنوان که اين پروژه،
متعلق به عصر سپری شده ی استعمار و مستعمره سازی است،
و «مبارزه ی آمريکا با تروريسم را از مسير خود منحرف
می کند».
ژنرال Brent Scowcroft مرشد و راهنمای فکری ژنرال هايی
شد که در سال ۲۰۰۶ عليه طرح حمله ی نظامی به ايران،
طغيان کردند.
اين ژنرال پير، بر کميسيون «بيکر ـ هاميلتون»، از طريق
فرزند معنوی خود، «رابرت گيتس» اِعمال نفوذ کرد. همان
رابرت گيتس، که او توانست به عنوان وزير دفاع، بر بوش
تحميل کندش. [ و اوباما نيز در کابينه ی خود، او را
همچنان در پست وزارت دفاع ابقاء کرد ـ م ].
و باز، همين ژنرال Brent Scowcroft است که امروز،
اوباما در مورد هر انتصابی که به امور دفاعی، و به
امور سياست خارجی، مربوط می شود، با او مشورت می کند.
ژنرال «جيمز جون»، مشاور امنيت ملی آمريکا، خودش اين
را پذيرفته است و مورد تأييد قرار داده است که فرامين
روزانه ی خود را، نه از اوباما، بلکه از دو همدست
هميشگی يکديگر، يعنی ژنرال Brent Scowcroft و هنری
کيسينجر می گيرد...
------------------------------
٭
تيتر و لينک متن کامل گفتگو:
Du G20 à Durban II, le dessous des
cartes
www.mondialisation.ca/index.php?context=va&aid=13293
در باره ی تری ميسان:
تری ميسان، از نويسندگان و روزنامه نگاران و تحليلگران
جنجالی طيف چپ فرانسه، و بنيانگذار «شبکه ی ولتر برای
آزادی بيان» است. شبکه یی گسترده در سراسر جهان. او از
جمله به دليل شلوغ بودنش، و عنداللزوم بی پرواييش در
حرکت بر خلاف جريان آب، در نزد سياست شناسان فرانسه و
جهان، چهره يی کاملاً آشناست.
جنجالی ترين کتاب او به نام «نيرنگ دهشت آفرين»،
درباره ی وقايع يازده سپتامبر دوهزار و يک، جزء کتاب
های پرفروش جهان است و تا کنون به حدود سی زبان ترجمه
شده است.
او در اين کتاب که در سال ۲۰۰۲ منتشرش کرده است، با
ارائه ی اسناد و مدارک و تحليل ها، از تزی دفاع می کند
که بر مبنای آن، ماجرای يازده سپتامبر ۲۰۰۱ بر خلاف
ظاهرسازی های ماهرانه، يک ماجرای تروريستی داخلی
آمريکاست، و نه محصول توطئه يی «اسلاميستی». هرچند که
در آن، «اسلاميست» ها به کار گرفته شده اند.
او اين ماجرا را يک کودتای واقعی در آمريکا می داند که
دار و دسته ی بوش، در پوشش آن کوشيدند که از يک طرف،
خود را بر تمام شئون کشور، حتّی زندگی خصوصی افراد،
مسلّط کنند، از يک طرف، به طور متديک، تمام مراکز «ضدّ
قدرت» را نابود و يا بی اثر سازند؛ و از طرف ديگر، دست
به کار تحقق برنامه های از پيش طرّاحی شده ی خود برای
افغانستان، عراق، فلسطين، سوريّه، لبنان و ايران شوند.
Thierry Meyssan تا آنجا پيش می رود که کارزاری جهانی
برای گشودن يک تحقيق در مجمع عمومی سازمان ملل متّحد
به منظور روشن کردن واقعيت ماجرای يازده سپتامبر، به
راه می اندازد...
از تری ميسان، به ترجمه ی همين قلم: نئوکنسرواتور ها و
تئوری هرج و مرج سازنده:
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar02/liban_voltaire.html
۱ ـ در همان ايّام جنگ گرجستان، ترجمه و تفسير چندين
مقاله از نويسندگان مختلف، در باره ی چند و چون ماجرا،
ارتباط آن با طرح اسراييل برای حمله به ايران، و
انهدام تأسيات اسراييلی آماده شده برای اين حمله، به
وسيله ی روسيه، به همين قلم، در ققنوس منتشر شد. از
جمله:
ميشل شاسودووسکی: جنگ اخير گرجستان را آمريکا و
اسراييل و ناتو برنامه ريزی کرده اند:
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar08/georgie-chossodovsky.html
ايواشف: حمله ی گرجستان به اوستيا تمرين حمله ی آمريکا
به ايران است:
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar08/ivachov270808.html
گرجستان، اسراييل ِ منطقه ی قفقاز است؟ يا دوست
استراتژيک ايران؟:
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar08/georgie-defansa.html
و نيز: يادداشتی با عنوان «يک بيانيه ی ناسيوناليستی
با حال و هوای مخصوص»:
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar08/naghd-e-bayanieh-h.html
و چند مطلب ديگر...
۲ ـ در هفتم دسامبر ۱۹۴۱ نيروی هوايی امپراتوری ژاپن،
حمله يی غافلگيرانه، و بسيار بزرگ و پر تلفات، به
پايگاه دريايی آمريکا در پرل هابر (واقع در مجمع
الجزاير هاييتی) انجام داد. اين حمله، ورود آمريکا به
جنگ جهانی دوّم را در پی داشت.