خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول

 
مختصات پيروزی چپ ها در انتخابات السالوادور
 
     
     
فريد مرجايی
   
     

 در انتخابات يکشنبه ۱۵ مارس در شرايط غيربرابر، حزب چپ دموکراتيک «فارابوندو مارتی» بر اليگارشی و شاخه حزب راست آن آرينا پيروز شد. از جمعيت ٨/۶ ميليون نفری السالوادور، ٣/۴ ميليون نفر آن واجد رای بوده که درصد زيادی از آن در اين انتخابات شرکت کردند. رقابت تبليغاتی اين بار بسيار حاد و فراگير بوده ولی به خشونت نينجاميد. السالوادور کشور کوچکی در امريکای مرکزی است و در يک ديد سطحی انتخابات رياست جمهوری آن برای منطقه پراهميت به نظر نمی رسد. ولی در يک بررسی عميق تر ما به تبعات و اهميت استراتژيک اين انتخابات پی می بريم. انتخابات السالوادور پنجره يی است به تحولات تاريخی امريکای لاتين در چند دهه گذشته و نضج گرفتن نوعی سوسياليسم انسانگرا در نيمکره جنوبی.
 
اگر انتخابات کشورهای امريکای لاتين را در پنج سال گذشته دنبال کنيم، پی می بريم جوامع مختلف يکی پس از ديگری دچار تحولات شده و با اتکا به ابزار انتخاباتي- که در اين مرحله تاريخی مجاز و در دسترس است- خواست های دموکراتيک خود را دنبال کرده و انحصار قدرت نيروهای سنتی اليگارشی را محدود کرده اند. در طول دهه های ۶۰ ، ۷۰ و ۱۹٨۰ تعداد بسياری از کشورهای امريکای لاتين با ديکتاتوری نظامی جونتا يا حکومت اليگارشی و خفقان روبه رو بوده و اداره می شدند. به بهانه جنگ سرد، سياست امريکا در منطقه به تقويت و تجهيز عوامل واپس گرا و سرکوب نيروهای دموکرات می پرداخت. سرکوب اتحاديه های کارگری، روستايی و دانشجويی هيچ امکان و فضای سياسی برای نفس کشيدن نداشته و فعاليت نيروهای مدنی مقدور نمی بود. در حقيقت اين مناسبات شرايط بهينه يی را برای شرکت ها و کمپانی های عظيم امريکايی فراهم می کرد. چرا که ژاندارم های منطقه با سلطه خود در جامعه موانع حداقلی قوانين کار يا محيط زيست را از جلوی پای اين بنگاه های اقتصادی برمی داشتند و تاراج را بين آنها و اليگارشی محلی تقسيم می کردند.
 
در صورت نبود هيچ گونه فرصت برای فعاليت مدنی و سرکوب در آن دوره، به ناچار تشکل های سياسی و نيروهای مدنی به مشی مبارزه مسلحانه رو آوردند. جبهه «فارابوندو مارتی» در السالوادور نيز باقيمانده ميراث آن دوران است.
به عنوان مثال جنبش چريکی فارک در کلمبيا از تجمعات روستايی سرکوب شده ۴۰ سال پيش شکل گرفت و مبارزه مسلحانه آنان کماکان ادامه داشته است. «گری ليچ» يک نظامی غيرسياسی امريکايی بود که در دوران خدمت خود با امريکای لاتين آشنا شده و نسبت به برنامه های امريکا در منطقه کنجکاو شد. بعد از اتمام خدمت، گری ليچ به عنوان ژورناليست بی طرف برای تحقيقات بيشتر به کشور کلمبيا بازمی گردد. وی در تحقيقات ميدانی خود در تاريخ معاصر کلمبيا، سرکوب مردم، و برنامه های اليگارشی را در کتاب تازه انتشاريافته خود (ماورای بوگوتا) تشريح می کند. وی از سياست واشنگتن در کلمبيا که در زير لفافه جنگ با مواد مخدر است پرده برمی دارد. واقعياتی که گری ليچ در کتاب تازه انتشاريافته اش فاش می کند، تکان دهنده و قابل بررسی است. در راستای همين سياست های سرکوبگرانه معاصر است که در سال گذشته هوگو چاوس کلمبيا را اسرائيل منطقه ناميد.
 
دو رقيب سياسی در اين انتخابات احزاب «فارابوندو مارتی» و «آرينا» در حقيقت دو طرف جنگ داخلی السالوادور بودند که در دهه ۱۹٨۰ برای ۱۲ سال با يکديگر جنگيدند. اين جنگ داخلی که با وساطت سازمان ملل در ۱۹۹۲ خاتمه يافت، ۷۵ هزار نفر کشته باقی گذاشت. سازمان چريکی فارابوندو مارتی برگرفته از نام يک شاعر السالوادوری است که برای مبارزه رهايی بخش به کوهستان ها و جنگل ها پناه برده بود. آرينا مجموعه يی از اليگارشی، نظاميان ارتش و شبه نظاميان راست بودند که در آن دوران جوخه های مرگ را سازماندهی می کردند. تبلور اين مجموعه مخوف به صورت حزب به وسيله شخصی به نام رابرت دابوسان در سال ۱۹٨۱ بنيانگذاری شده بود. طبق گزارش ماهنامه «پروگرسيو» (۱۹٨۴) دابوسان در پادگان های نظامی در امريکا آموزش ديده بود. کشور امريکا طبق سنت و «دکترين مانرو»، قاره جنوبی لاتين را حياط خلوت خود به حساب می آورد. همواره ارتش السالوادور همچون ديگر جونتاهای ديگر منطقه به وسيله امريکا تجهيز و حمايت می شد.
 
در جنگ داخلی السالوادور مشاوران اطلاعاتی و امنيتی امريکا همواره پشت جبهه در السالوادور حضور داشتند. از ديگر نهادهای سرکوب، پليس ويژه يی بود به نام «گارد خزانه داری» که با همراهی ارتش هرازگاهی روستاييان را به اتهام همراهی با چريک ها قتل عام می کردند. وقتی ريموند بانر خبرنگار روزنامه نيويورک تايمز، قتل عام ۹۰۰ روستايی را در قريه «ال موزوتا» گزارش کرد، به وسيله سردبير نومحافظه کار آن ابی روزنتال از روزنامه اخراج شد چرا که اين افشاگری، آبروريزی برای دولت وقت امريکا يعنی دولت ريگان بود. (کريگ آنگر يکی از سردبيران ماهنامه «وينتی فر» اين اطلاعات را در اختيار نگارنده قرار داده و اجازه تکثير آن را داده است.)
 
در عين حال شبکه جوخه های مرگ برای ايجاد رعب و وحشت در جامعه شهری به ترور، ربودن و شکنجه فعالان مدنی چون تعاونی های کارگری، مطبوعاتی، دانشجويی و کشيش های رهايی بخش می پرداختند. ربودن، تجاوز و ترور سه خواهر روحانی امريکايی (از صومعه مارينول) به دست اين جوخه های مخوف، ناظران را در بهت قرار داد. هنگامی که «اسکار رومرو» کشيش اعظم السالوادور در خطبه يی در اعتراض به اين جنايات سخن می گفت، هنگام سخنرانی به وسيله اين تشکيلات ترور شد. وی قبل از اصابت گلوله به سينه اش گفت؛ «نام خداوند را شاهد می گيرم، من از نيروهای نظامی، گارد و پليس تقاضا می کنم، التماس می کنم، به شما دستور می دهم به رعب و وحشت در جامعه خاتمه دهيد، اينها را که می کشيد برادران شما هستند. مجبور و ناچار نيستيد از دستورات غيرانسانی برای قتل عام پيروی کنيد.»
 
در زمان جنگ داخلی السالوادور دستگاه های اطلاعات و تبليغاتی امريکايی به گونه يی قرينه سازی و به دنيا القا می کردند تجاوز به حقوق بشر از هر دو طرف متخاصمان است. ولی در سال ۱۹۹٣ کميسيون تحقيق و تفحص سازمان ملل ۹۵ درصد اعمال خشونت عليه غيرنظاميان را به حساب حکومت شبه نظامی راستگرايان ثبت کرد. جبهه چريکی فارابوندو مارتی متجاوز شناخته نشد. ما بارها شاهد اين تبليغات و پروپاگاندا بوده ايم. همان طور که اين اواخر مدعی شدند حماس نيز چون اسرائيل در خشونت سهيم است و تقصير دارد.
 
ستان گاف يک مشاور نظامی امريکايی است که چند سالی در کشورهای مختلف خدمت کرده، خاطرات خود را در کتاب «روياهای وحشتناک» نوشته است. وی خاطره يی را از سال ۱۹٨۶ السالوادور اين گونه توضيح می دهد و می گويد در هتل کنتيننتال با يکی از آتاشه های نظامی سفارت امريکا در رستوران به گفت وگو مشغول بود. گاف می نويسد بيل زوموات به او توضيح می دهد چگونه وی به شبکه جوخه های مرگ آموزش می دهد.
 
در اين ۱۷ سال اخير بعد از خاتمه جنگ داخلی با اينکه جنبش فارابوندو مارتی در بعضی انتخابات محلی و استانی موفق به کسب کرسی شد ولی حزب راست آرينا دولت مرکزی کشور را به طور مدام در کنترل داشته است. طبيعتاً سياست های حزب حاکم همواره به نفع عمده مالکين و طبقه سرمايه دار بوده است. برنامه و ديد آنها از توسعه نه تنها اقشار مختلف را نپوشانده و فراگير نبوده بلکه به ضرر طبقه متوسط و پايين انجاميده است. در نتيجه ۴۲ درصد جمعيت السالوادور به زير خط فقر رانده شده اند.
 
حزب حاکم آرينا همواره به حامی خود واشنگتن نزديک بوده است و در اين راستا در همراهی با دولت بوش از همان آغاز جنگ عراق ۶۰۰ نظامی در آنجا مستقر کرده بود.
 
ماريسيو فونس ۴۹ساله کانديدای جبهه چپ فارابوندو يک خبرنگار محبوب تلويزيونی است. گذشته شخصی وی فرهنگی بوده و سابقه به خصوصی در تشکيلات و مبارزات چريکی ندارد. از اين جهت فونس توانست در بين لايه های ميانی جامعه نيز مقبول باشد. وی در تبليغات انتخاباتی اش خود را عامل تغيير و تحول معرفی کرده بود. سانچز کانديدای معاون فونس در انتخابات، يکی از فرماندهان چريکی سازمان اف ام ال ان بود. از طرف ديگر رودريگو آليوی ۴٣ساله، کانديدای حزب راستگرای آرينا رئيس سابق پليس کشور بوده و در زمان جنگ داخلی هم به نوبه خود نقش های کوچکی داشته است.
 
رقابت تبليغاتی در اين دوره انتخابات بسيار شديد و تنش آميز بود ولی با اين حال حزب و دستگاه حاکم نتيجه انتخابات يکشنبه ۱۵ مارس را بدون منازعه پذيرفت و برای اولين بار يک حزب چپ رياست جمهوری را به طور دموکراتيک به دست آورد. آليوی و راستگرايان در تبليغات انتخاباتی خود ادعا می کردند در صورت پيروزی فونس کانديدای فارابوند، کشور السالوادور به يکی از اقمار ونزوئلا تبديل شده و با امريکا تنش ايجاد خواهد کرد. طبق مقاله روزنامه نيويورک تايمز، هنوز سرود رسمی حزب آرينا می گويد «ما چپ ها را به گورستان می فرستيم». حزب راست از منابع مالی فراوان و حمايت شرکت های خصوصی رسانه ها بهره برده بود تا حدی که آنتونی گابرايل نماينده اتحاديه اروپا برای نظارت انتخاباتی اعلام کرد انتخابات در شرايط نابرابر صورت می گيرد. مضاعف اينکه حزب آرينا به تبليغات منفی نيز می پرداخت. و باز به گفته نيويورک تايمز بعضی از رای دهندگان چون خانم دينورا پرز فکر می کردند کشور ونزوئلا در جنگ است.
 
چند روز قبل از انتخابات ۴۰ نماينده جمهوريخواه کنگره امريکا در يک نامه از فارابوندو انتقاد کرده و به طور مستقيم آن را در صورت پيروزی تهديد به تحريم کردند. بيانيه آنها در صفحه اول روزنامه داريو هوی منتشر شد. اين اقدام از طرف بسيار از رای دهندگان بازتاب خوبی نداشت و دخالت در امور انتخاباتی السالوادور محسوب شد.
 
حدود دو ميليون السالوادوری در امريکا مشغول به کار هستند که تعدادی از آنها برای انداختن رای به صندوق به السالوادور سفر کردند. در سخنرانی يکشنبه شب خود برای اعلان پيروزی، فونس برای خاطرجمعی و رفع هر نوع اضطراب در داخل يا خارج اعلان کرد با اينکه خود را عامل تحول و حامی طبقه ضعيف جامعه می داند برای اتحاد کشور خواهد کوشيد و مدل چپ معتدل برزيل را در نظر خواهد داشت. فونس يادآور شد دولت وی ائتلافی از جبهه فارابوندو و مستقل ها تشکيل خواهد داد.
 
مردم نيکاراگوئه کشور همسايه السالوادور نيز در سال ۲۰۰۶ به ساندنيست ها رای داد. در آن انتخابات سفير امريکا پل تريولی به وسيله ساندنيست ها مورد انتقاد قرار گرفت که در انتخابات دخالت نکند. اين کشورها ديد بديلی نسبت به توسعه و توافقنامه های منطقه يی دارند. قطعاً فرمول اقتصادي- سياسی «توافقنامه واشنگتن» اکنون مورد پسند اين دولت ها نيست ولی اين جای تعجب نيست چرا که خود دولت بوش قبل از ترک کاخ سفيد با برنامه «تارپ» تزريق پول به اقتصاد کشور عليه فرمول «توافقنامه واشنگتن» گام برداشت. دولت فونس و فارابوندو مارتی چون ديگر سوسيال دموکرات های لاتين امريکا با مساله تحريم کوبا مخالفت خواهند کرد. بی بی سی امروز نوشت به نظر می رسد امريکا جنگ سرد را به چاوس باخته است. اين يک انتخابات ديگر و يک پيروزی ديگر برای سوسيال دموکراسی در امريکای لاتين است.
 
آنهايی که تاريخ جنگ سرد را می نويسند خود را برای حاشيه نويسی و تبصره هايی آماده کنند. سازمان فارابوندو مارتی که چند سال پيش به وسيله حاکميت امريکا متهم به يک حرکت تروريستی شده بود و خطری برای زندگی شهروندان امريکايی معرفی می شد، رياست جمهوری السالوادور را با رای دموکراتيک مردم به دست گرفت و کاخ سفيد اوباما پيروزی انتخاباتی آنها را تبريک گفت. اگر اين جنبش های مردمی در۴۰ سال گذشته از صندوق رای محروم نمی شدند جان بسياری از مردم بی گناه از دست نمی رفت. سال های گذشته کودتاها و جونتاهای نظامی مانع تحقق گام ها و ضرباهنگ طبيعی توسعه دموکراتيک در بسياری از کشورهای لاتين امريکا شد و احزاب مردمگرا و بومی منطقه و در نتيجه جامعه مدنی را برای مدت ها زمين گير کرد. اکنون سحرگاه روز جديدی است. به نظر می رسد آنچه دکتر مصدق ۵۵ سال قبل بعد از کودتا گفت و آنچه دکتر آلنده (منتخب مردم شيلی) ٣۵ سال قبل باز هم بعد از کودتا در مورد دموکراسی عنوان کرد درست از آب درآمده است.
 
همچنين اصلاحات و پيشرفت های اخير در امريکای جنوبی به نحو چشمگيری به بخشی از فرآيندی تبديل شده اند که نه تنها در قاره امريکا بلکه در جهان از اهميت ويژه يی برخوردار است. اين تغييرات پويا- به ويژه آنکه از مردمسالاری حقيقی نشات گرفته اند- می تواند تاثير زيادی بر چشم انداز و نگرش منطقه يی و جهانی به اين حوزه متحول سياسی داشته باشد.

 

خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول