سام گاردينر Sam Gardinerسرهنگ بازنشسته
ی نيروی هوايی آمريکا، و استاد استراتژی نظامی در مراکز آموزش
عالی نظامی، از جمله دانشگاه های نيروی هوايی و نيروی دريايی
آن کشور است.
او همچنين در امر طرّاحی سناريو های فرضی جنگ و بازيگری در آن
ها تبحّر ويژه يی دارد. و بيش از دو سال پيش هم در تهيّه ی
سناريوی دقيقی پيرامون چگونگی حمله ی احتمالی آمريکا به ايران،
که در ماهنامه ی Atlantic Monthly Ware Game انتشار يافته بود
و در همان زمان، گزارش مفصّلی از آن را ترجمه و منتشر کرده
بودم سهيم بود؛ و نقش مشاور ارشد بوش را در آن ايفا می کرد.
خلاصه يی از آن گزارش را ، در پايان اين مطلب، به صورت ضميمه،
اضافه کرده ام.
فارسی شده ی مقاله ی اخير سام گاردينر در شماره ی چهاردهم
ژانويه ی The Left Coaster را در اينجا می آورم. با تأکيد بر
اين که احتمال حمله ی دستکم هوايی به تأسيسات اتمی و غير اتمی،
و زير بنا های اقتصادی ايران را از سوی اسراييل يا آمريکا (و
در واقع امر: هردو) مطلقاً نمی توان سرسری گرفت. مخصوصاٌ به دو
دليل ساده:
ـ نقش بسيار تعيين کننده ی اسراييل در سياست خارجی آمريکا و
تأثير گذاری جدّی آن بر هر دو حزب جمهوريخوا و دمو کرات اين
کشور؛
ـ و آتش بياری های حکومت ايران بر باد ده ملّايان، و بخشی از
اپوزيسيون مردمفروش آن که هيچ فرصتی را برای اعلام آمادگی در
جهت هر نوع خيانت قابل و يا غير قابل تصوّری به مردم به منظور
زمينه سازی تجاوز هوايی يا زمينی و يا هوايی و زمينی به ميهن
ما ـ به شرط و يا به اميد به بازی گرفته شدن خود ـ از
دست نمی دهند.
پنجم بهمن ۸۵
محمّد علی اصفهانی
تمام اجزای تشکيل دهنده ی طرح، دارند سر هم می شوند. در پايان
ماه فوريه امسال، همه چيز بر سرجای خود قرار خواهد گرفت. و
آمريکا، از آن پس، قادر خواهد بود که تهاجم تصاعدی خود را به
ايران آغاز کند.
سه شنبه ، دومين ناو هواپيمابر، آب های غرب آمريکا را ترک می
کند و به قايق های آمريکايی و انگليسی يی که وظيفه ی مين زدايی
زير آب هارا در منطقه به عهده دارند ملحق می شود.
سيستم های دفاعی موشک های موسوم به "پاتريوت" هم قبلاٌ به خليج
فارس ارسال شده اند.
در ارتباط با کره ی شمالی،از آنجايی که اين کار ها، احتمالاً
از سوی آن کشور، فرصتی و يا امکانی تهاجمی تلقُی خواهند شد، يک
واحد هوايی متشکّل از هوا پيما های F 117 که به وسيله ی رادار
ها قابل رديابی نيستند، اخيراً در کره ی جنوبی استقرار يافته
اند.
و اين، يعنی يک تصاعد نظامی.
نبايد فراموش کنيم که:
ـ همانطور که حکومت ايران، گروه هايی را در عراق، مورد حمايت
خود قرار می دهد، آمريکا هم از گروه هايی ايرانی حمايت می کند.
ـ همانطور که حکومت ايران از حماس پشتيبانی می کند، دو هفته يی
می شود که مطلّع شده ايم که آمريکا، محمود عبّاس را مسلّح می
سازد. [در ادامه ی سياست آمريکا و اسراييل مبنی بر ايجاد جنگ
داخلی در فلسطين و لبنان و بنا به فرائن بسيار در عراق نيز]
در همين هفته ديديم که رييس جمهوری آمريکا، اجازه ی حمله به يک
دفتر روابط ديپلماتيک حکومت ايران را در "اربيل" عراق صادر
کرد.
کاخ سفيد، لحظه يی از اين باز نمی ماند که تأکيد کند که هيچ
نقشه يی برای حمله به ايران در کار نيست. امّا آنچه ما در عمل
می بينيم تصويری است درست بر عکس اين ادّعای کاخ سفيد.
اين نکته هم روشن است که حکومت ايران تصوِّر می کند که آمريکا
به آنچه می گويد عمل نخواهد کرد.
محتمل است که استراتژی کاخ سفيد، فشار وارد آوردن بر حکومت
ايران در چند جبهه ی مختلف باشد؛ و اين فشارها هم به نتيجه يی
نرسند.
امّا از سوی ديگر، اگر استراتژی آمريکا واقعاً حمله به ايران
باشد، ديری نخواهد گذشت که ما شاهد چند مرحله ی پياپی باشيم:
پيشاپيش می دانيم که يک گروهِ سازماندهی شده و هدايت شده و
فرماندهی شده توسّط شورای امنيّت آمريکا وجود دارد که وظيفه اش
پراکندن احساس نفرت و انزجار نسبت به ايران در جهان است. درست
مثل همان حالت قبل از جنگ دوّم خليج فارس.
اين گروه با مجموعه يی از وسايل ارتباط جمعی،شروع به انتشار
گزارش هايی خواهند کرد با هدف فروش و به خورد مردم دادن ايده ی
حمله به ايران.
شما به وجود آمدن چنين زمينه يی را احساس خواهيد کرد.
موشک های "پاتريوت"ی را هم که در حال حرکت به سرزمين های تحت
حاکميّت شيوخ خليج فارس هستند، بايد به عنوان جزئی از يک کلّه
به حساب بياوريم.
اگر فردا بخشی از سيستم موشکی يی نيز که در اروپا مستقر هستند
به طرف اسراييل روانه شوند، من تعجّب نخواهم کرد. چرا که همين
مورد، پيش از جنگ دوّم خليج فارس هم پيش آمده بود.
من استقرار هواپيما های شکاری آمريکايی در عراق و احتمالاً
افغانستان را هم پيشبينی می کنم.
فکر می کنم که خبرهايی به دست ما خواهد رسيد حاکی از گسترش و
استقرار بعضی از بريگاد های ارتش آمريکا که اخيراً به عراق
اعزام شده اند، در مرزهای اين کشور با ايران.
يکی از آخرين مراحل قبل از شروع حمله، ارسال تانکر های نيروی
هوايی آمريکا به کشور هايی غير منتظره، مثل بلغارستان خواهد
بود.
از اين تانکر ها برای سوخت رسانی به هواپيما های بمب افکن B2
مستقر در آمريکا، به هنگام انجام مأموريّت بر فراز ايران
استفاده خواهد شد.
وقتی که اين حادثه اتّفاق بيافتد، ديگر بيشتر از چند روز به
شروع حمله باقی نمانده است.
اين احتمال هم البتّه وجود دارد که واقعاً کاخ سفيد دروغ نگفته
باشد، و نقشه يی هم برای فرارفتن از مرحله ی کنونی در کار
نباشد.
مواد محترقه ی لازم برای يک اتشسوزی امّا به هر حال، فراهم
آمده است. تنها چيزی که هنوز کم است فقط يک جرقّه است.
خطر، اين است که ما شرايطی ايجاد کرده ايم که می تواند منجر به
"جنگ خاور ميانه ی بزرگ" شود.
تمام اجزای تشکيل دهنده ی طرح، دارند سر هم می شوند. در پايان
ماه فوريه امسال، همه چيز بر سرجای خود قرار خواهد گرفت. و
آمريکا، از آن پس، قادر خواهد بود که تهاجم تصاعدی خود را به
ايران آغاز کند.
سه شنبه ، دومين ناو هواپيمابر، آب های غرب آمريکا را ترک می
کند و به قايق های آمريکايی و انگليسی يی که وظيفه ی مين زدايی
زير آب هارا در منطقه به عهده دارند ملحق می شود.
سيستم های دفاعی موشک های موسوم به "پاتريوت" هم قبلاٌ به خليج
فارس ارسال شده اند.
در ارتباط با کره ی شمالی،از آنجايی که اين کار ها، احتمالاً
از سوی آن کشور، فرصتی و يا امکانی تهاجمی تلقُی خواهند شد، يک
واحد هوايی متشکّل از هوا پيما های F 117 که به وسيله ی رادار
ها قابل رديابی نيستند، اخيراً در کره ی جنوبی استقرار يافته
اند.
و اين، يعنی يک تصاعد نظامی.
نبايد فراموش کنيم که:
ـ همانطور که حکومت ايران، گروه هايی را در عراق، مورد حمايت
خود قرار می دهد، آمريکا هم از گروه هايی ايرانی حمايت می کند.
ـ همانطور که حکومت ايران از حماس پشتيبانی می کند، دو هفته يی
می شود که مطلّع شده ايم که آمريکا، محمود عبّاس را مسلّح می
سازد. [در ادامه ی سياست آمريکا و اسراييل مبنی بر ايجاد جنگ
داخلی در فلسطين و لبنان و بنا به فرائن بسيار در عراق نيز]
در همين هفته ديديم که رييس جمهوری آمريکا، اجازه ی حمله به يک
دفتر روابط ديپلماتيک حکومت ايران را در "اربيل" عراق صادر
کرد.
کاخ سفيد، لحظه يی از اين باز نمی ماند که تأکيد کند که هيچ
نقشه يی برای حمله به ايران در کار نيست. امّا آنچه ما در عمل
می بينيم تصويری است درست بر عکس اين ادّعای کاخ سفيد.
اين نکته هم روشن است که حکومت ايران تصوِّر می کند که آمريکا
به آنچه می گويد عمل نخواهد کرد.
محتمل است که استراتژی کاخ سفيد، فشار وارد آوردن بر حکومت
ايران در چند جبهه ی مختلف باشد؛ و اين فشارها هم به نتيجه يی
نرسند.
امّا از سوی ديگر، اگر استراتژی آمريکا واقعاً حمله به ايران
باشد، ديری نخواهد گذشت که ما شاهد چند مرحله ی پياپی باشيم:
پيشاپيش می دانيم که يک گروهِ سازماندهی شده و هدايت شده و
فرماندهی شده توسّط شورای امنيّت آمريکا وجود دارد که وظيفه اش
پراکندن احساس نفرت و انزجار نسبت به ايران در جهان است. درست
مثل همان حالت قبل از جنگ دوّم خليج فارس.
اين گروه با مجموعه يی از وسايل ارتباط جمعی،شروع به انتشار
گزارش هايی خواهند کرد با هدف فروش و به خورد مردم دادن ايده ی
حمله به ايران.
شما به وجود آمدن چنين زمينه يی را احساس خواهيد کرد.
موشک های "پاتريوت"ی را هم که در حال حرکت به سرزمين های تحت
حاکميّت شيوخ خليج فارس هستند، بايد به عنوان جزئی از يک کلّ
به حساب بياوريم.
اگر فردا بخشی از سيستم موشکی يی نيز که در اروپا مستقر هستند
به طرف اسراييل روانه شوند، من تعجّب نخواهم کرد. چرا که همين
مورد، پيش از جنگ دوّم خليج فارس هم پيش آمده بود.
من استقرار هواپيما های شکاری آمريکايی در عراق و احتمالاً
افغانستان را هم پيشبينی می کنم.
فکر می کنم که خبرهايی به دست ما خواهد رسيد حاکی از گسترش و
استقرار بعضی از بريگاد های ارتش آمريکا که اخيراً به عراق
اعزام شده اند، در مرزهای اين کشور با ايران.
يکی از آخرين مراحل قبل از شروع حمله، ارسال تانکر های نيروی
هوايی آمريکا به کشور هايی غير منتظره، مثل بلغارستان خواهد
بود.
از اين تانکر ها برای سوخت رسانی به هواپيما های بمب افکن B2
مستقر در آمريکا، به هنگام انجام مأموريّت بر فراز ايران
استفاده خواهد شد.
وقتی که اين حادثه اتّفاق بيافتد، ديگر بيشتر از چند روز به
شروع حمله باقی نمانده است.
اين احتمال هم البتّه وجود دارد که واقعاً کاخ سفيد دروغ نگفته
باشد، و نقشه يی هم برای فرا رفتن از مرحله ی کنونی در کار
نباشد.
مواد محترقه ی لازم برای يک آتشسوزی امّا به هر حال، فراهم
آمده است. تنها چيزی که هنوز کم است فقط يک جرقّه است.
خطر، اين است که ما شرايطی ايجاد کرده ايم که می تواند منجر به
"جنگ خاور ميانه ی بزرگ" شود.
ضميمه:
سناريوی فرضی حمله به ايران («بازی» جنگ) |
اين«بازی» که همين سام گاردينر، از
طرّاحان اصلی و ايفاگر يکی از نقش های محوری آن بود، بيش از دو
سال پيش، در شماره ی دسامبر ۲۰۰۴ ماهنامه ی Atlantic Monthly
War Game منتشر شده بود؛ و در همان زمان، گزارشی از آن را که
در نشريّه ی عربی زبان «الشّرق الاوسط» منتشر شده بود به فارسی
برگردانده بودم.
آنچه به عنوان ضميمه، در زير می آيد، خلاصه يی است از آن
گزارش، همراه با بخش مختصری از آنچه به عنوان مقدّمه، به هنگام
انتشار ترجمه بر آن نوشته بودم:
ماهنامه ی Atlantic Monthly War Game همانطور كه از نامش
پيداست «همّت» خود را مصروف «بازى» هاى جنگى كرده است. امّا
بازى هايى كه خيلى هم بازى نيستند. و همينطور كه در سناريوى
مربوط به حمله ی آمريكا به ايران مى بينيم، نويسندگان و
بازيگران و تمرين كنندگان سناريو، جمعى از برجسته ترين چهره
هاى نظاميان و سياستمداران و اطّلاعاتى هاى آمريكا هستند.
James Fallowsاز کارشناسان سياست خارجی آمريکا نيز يادداشتى
تحليلى بر «اين بازى كلاسيك پنتاگون كه نظاميان، جاسوسان، و
ديپلمات ها آن را طرح ريزى كرده اند» نوشته است. و اين خود مى
تواند نشانى بر نه چندان «بازى» بودن اين سناريو تلقّى شود
اين گزارش، هر ماهيّتى كه داشته باشد، سناريويى بسيار دقيق و
حرفه يى را تشريح مى كندكه كم و بيش به همين صورت ـ بالقوّه ـ
قابل تحقّق يافتن است.
جنجال هاى اتمى، بر سر ايران، همراه با كاسه ليسى ها و التماس
هاى گاه كاملاً آشكار و وقيحانه، و گاه كاملاً وقيحانه و پنهان
به درگاه علاقمندان به اين سناريو و اين نوع سناريو ها، وتشديد
يا تضعيف اين جنجال ها به تناسب موضع گيرى ها و معاملات
سرگرفته يا سرنگرفته ی آنان با ملّايان، خود به اندازه ی
ضرورت، افشاگر نياز بى پايگاهان در ميان مردم ايران، به يافتن
پايگاهى در ميان دشمنان مردم ايران هست...
من مى توانم آرزويى و رؤيايى را با خود به گور ببرم، بى آن كه
بخواهم بيايند و مردم ايران را نيز با من به گور بياندازند:
يا مستقيماً و بى درنگ، و يا بعد از تحريم هايى از آن نوع كه
شوراى امنيّت و غيره بر ملّت عراق به رسم، و بر دولت عراق به
اسم، تحميل كردند.
من مى توانم شاهد نابودى و اضمحلال خود باشم، بى آن كه آرزوى
تماشاى اضمحلال ملّت قدرنا شناس و ناسپاس خودم را داشته باشم
كه در پى حملات اسراييل و آمريكا، اجساد كشته شدگانش را از
ويرانه يى به ويرانه يى مى برد، و تا نسل ها و نسل ها، كودكانش
را كه در پى بمباران مراكز اتمى، ناقص و معلول و سرطانى به
دنيا مى آيند، تا گور هاى كوچكشان بر دوش مى كشد و مرا لعنت مى
كند.
من مى توانم ببينم كه عمده شدن مسأ له ی آزادى و مسأله ی حقوق
بشر ـ كه مسأله ی واقعى ملّت من است ـ نه به نفع من و آمال و
احلام من، بلكه به نفع مردم و جرياناتى است كه به طور عينى در
مبارزه ی «واقعاً موجود» ، با كم و بيش ها و خوب و بدش، و
كاستى ها و ناكاستى هايش، درگيرند؛ امّا نكوشم كه آن را تحت
الشّعاع منافع شارون، و مثلّث بوش ـ چنى ـ رامسفلد قراردهم، و
به خيال خودم با يك تير دونشان بزنم:
ـ سركوب اين مردم ، به وسيله ی ملّايان، و نيازمند كردنشان به
«منجى»، به «منجى» آويخته به هر خس و خاشاكى براى نجات خودش
البتّه.
ـ و به دستمزدى قطعى و دستمريزادى قطعاً موهوم و به همان
اندازه كه نصيب چلبى و چلبى ها شد رسيدن.
من مى توانم ـ و نمى دانم ـ شايد هم كه نمى توانم به مردم
بگويم:
ـ اين ها كردم و آن ها نكردم؛ امّا ديگر، در عبور زمان، به
رشد و كمال، باور آورده ام؛ به شهامت نقد و بررسى خود رسيده
ام؛ و از اين پس، آن ها خواهم كرد و اين ها نخواهم كرد...
سناريوى آمريكا براى جنگ با ايران در
سه مرحله
الشّرق الاوسط
يازدهم دسامبر دو هزار و چهار
واشنگتن ـ محمّد على صالح
ژنرال ها و افراد اطّلاعاتى باز نشسته ی آمريكايى كه روابط
قابل اطمينان و محكمى با وزارت دفاع (پنتاگون) دارند، سناريويى
سه مرحله يى براى حمله به ايران، تنظيم كرده اند.
مرحله ی اوّل، شامل حمله به مقر هاى سپاه پاسداران است كه
سازمان امنيت آمريكا مى گويد كه محل هاى آن ها را مى داند، و
معتقد است كه نابود كردن اين مقر ها، بيش از يك روز، به درازا
نخواهد كشيد.
مرحله ی دوّم، شامل حمله به رآكتور هاى هسته يى است و سيصد
مركز را شامل مى شود.
از اين سيصد مركز، صدوبيست و پنج مركز مربوط به سلاح هاى هسته
يى، شيميايى، و ميكربى است.
و مرحلهُ سوّم، شامل ارسال نيروست از خليج [ فارس ]، و عراق،
و آذر بايجان، [ كشور آذربايجان ] و گرجستان، و افغانستان. به
منظور بر گردانيدن نگاه هاى ايران و دوره كردن نيرو هاى
ايرانى.
و بعد:
ورود انبوه و آرام و پنهانى از سوى حوالى تهران، كه مسئولان،
ارزيابى كرده اند كه دو هفته، طول مى كشد.
اين طرح، ورود به تهران را شامل نمى شود، و فقط تضمين كنندهُ
حكومتى دوست آمريكا در ايران است.
امّا، سناريو، هشدار داده است كه:
وقتى كه ايران به وجود خطرى نيرومند، آگاه شود، پيشدستى مى كند
و دست به حمله به نيروهاى آمريكايى در خليج [ فارس ] مى زند، و
يك جبهه ی شيعى را در داخل عراق عليه نيرو هاى آمريكايى
مستقردر آنجا مى گشايد.
اين خبرگان و نظاميان بلندپايه، سناريوى جنگ ايران را بعد از
جلسه ی بحث و كنكاشاجتماعات شوراى امنيت ملّى آمريكا، تهيه
كرده اند.
در جلسه يى كه به بررسى اين سناريو اختصاص داشت، نقش های زير
را، افراد زير، ایفا کردند:
ـ مشاور بوش در امنيت ملّى: سام گاردنر. يعنى همان سرهنگ باز
نشسته يى كه بيست سال پيش، سناريوى فرضی اشغال عراق را تهيه
كرد. اين سناريو مورد استفاده ی ژنرال تومى فرانكس ، فرمانده
نيرو هايى كه در سال گذشته، عراق را اشغال كردند قرار گرفت.
ـ مدير مركز اطّلاعات مركزى: ديويد كاى. او مدير هيأت ملل
متّحد در امر اسلحه ی هسته يى عراقى، و بعد، مدير گروه
آمريكايى جستجو و تحقيق در مورد سلاح كشتار جمععى بود.
ـ وزير خارجه: كينيس بولاك، متخصّص امور ايران در انستيتوى
«بروكنگز واشنگتن». او، پيش از اين، مسئول امور ايران در
نمايندگى اطّلاعات مركزى بود. و يك سال پيش از جنگ عراق، كتاب
«توفان تهديد كننده: دعوت به جنگ عراق» را منتشر كرده بود كه
در تقويت تأييد جنگ عراق، نقش مؤثّرى داشت.
ـ كارمند ارشد كاخ سفيد: كينيس بيكون مدير سازمان «پناهندگان
بين المللى»، براى كمك به پناهندگان. او در زمان رياست جمهورى
سابق: بيل كلينتون، سخنگوى پنتاگون بود.
ـ وزير دفاع: مايكل مازار: استاد استراتژى امنيت ملّى در
دانشكده ی ملّى جنگ در واشنگتن.
طبق اين سناريوى جنگ ـ كه آن را مجلّه ی «آتلانتيك» منتشر كرده
است ـ اجتماع فورى يى در ساعت نه صبح جمعه تشكيل شد.
تشکيل اين اجتماع، بعد از اخبارى بود حاكى از اين كه خامنه يى
در نماز جمعه، خطبه يى خوانده است كه در آن، توقّف برنامه ی
هسته يى ايران را مردود دانسته است.
و نيز با در نظر گرفتن اين نكته كه سازمان انرژى اتمى، در روز
پيش، بيانيه يى صادر كرده بود كه در آن اظهار مى داشت كه.
«اميد خود را به قانع كردن ايران به توقّف برنامه هاى هسته يى
از دست داده است».
آنچه در اين اجتماع گذشت
رياست اين اجتماع را مستسشار بوش در امنيت ملّى به عهده داشت.
او با تأكيد بر دو نكته، سخنانش را آغاز كرد:
يك: بحث نكردن در باره ی زمان حمله به ايران. به اين دليل كه
اين موضوع، به تماس هاى ديپلوماتيكى كه بوش به آن ها اقدام
خواهد كرد مربوط مى شود.
دو: تمام معلومات كه بار ها تأييد شده است صحيحند، و از مورد
عراق، درس گرفته شده است. موردى كه در آن، اشغال عراق با
اعتماد به به اطّلاعاتى انجام گرفت كه بعداً معلوم شد كه درست
نبوده اند.
از سوى ديگر، رييس سازمان مركزى اطّلاعات،گفت كه:
«ايرانى ها تا سه سال ديگر، يك بمب هسته يى خواهند ساخت.»
امّا اين احتمال هست كه آن ها امكانات و تجهيزاتى داشته باشند
كه ما از آن بى اطّلاع باشيم. و نيز اين احتمال كه پاره يى
دولت ها به آن ها، امكانات و تجهيزاتى فروخته باشند كه ما از
آن بى خبر مانده باشيم.
«اينجا چيزهايى هست كه ما مى دانيم كه نمى دانيم؛ و چيز هايى
هست كه ما نمى دانيم كه نمى دانيم».
حاضران، از اين سخنان اينطور استنباط كردند كه قصد، اين است كه
ايران به زودى يك بمب اتمى خواهد ساخت؛ و يا اى بسا كه آن را
ساخته باشد.
يك ضربه به تنهايى، كفايت نمى كند
مدير اطّلاعات، ادامه داد كه اسراييل، در هر لحظه، آماده ی
حمله به رآكتور هاى اتمى ايران است. همانطور كه بيست سال پيش،
مراكز هسته يى عراق را مورد حمله قرار داد.
او اضافه كرد:
«امّا ما مى ترسيم كه يك ضربه، به تنهايى، نتواند تهيه ی بمب
هسته يى توسّط ايران را متوقّف كند؛ و يا اين كه حتّى اين بمب،
تا حالا تهيه شده باشد».
او بين مصالح آمريكا ومصالح اسراييل، تفاوت قايل شد و گفت كه
تهديد بمب هسته يى ايران براى اسراييل بيشتر از اين تهديد براى
آمريكاست. و به همين دليل، اسراييل، اى بسا اگر حس كند كه
ايران خطرى حقيقى شده است، آن را مورد حمله قرار دهد.
مدير اطّلاعات آمريكا گفت كه سازمان اطّلاعاتى اسراييل هم، مثل
آمريكا، نمى تواند در باره ی تمام دانسته هاى خود مطمئن باشد.
زيرا اسراييل از موارد زير بى خبر است:
يك: مرحلهُ واقعى يى كه ايران در تهيه ی بمب هسته يى به آن
رسيده است.
دو: محل هايى كه اين بمب، يا اجزايى از آن، ساخته مى شوند.
سه: توان نابود كردن اين محل ها بدون نياز به تكرار هجوم.
مخصوصاً با توجّه به اين كه نخستين هجوم، باعث خشم جهانى خواهد
شد.
چهار: نياز هواپيما هاى اسراييلى به تجديد سوخت در آسمان. در
حالى كه در مورد حمله به عراق چنين نيازى در كار نبود.
پنج: نياز هواپيما هاى اسراييلى به كسب اجازه ی عبور از فضا
هاى هوايى عربستان سعودى، اردن، و تركيه، كه بعضى از آن ها، و
يا همه ی آن ها، صدور چنين اجازه يى را رد خواهند كرد.
هوا پيما هاى اسراييلى، همچنين به عبور از فضاى هوايى عراق
نيازمندند كه اجازه دادن يا اجازه ندادن به آن ها به عهده ی
آمريكايى هاست، و اين آمريكايى ها هستند كه در اين مورد بايد
نظر بدهند.
مستشار بوش در امنيت ملّى گفت كه ثابت كردن خطر هسته يى ايران
به نزد افكار عمومى جهان، ساده تر است از آنچه در مورد عراق
بود. و اين به دو دليل است:
يك: بازرسان سازمان انرژى اتمى بارها از ايران ديدن كرده اند و
تأكيد داشته اند كه ايران ، در كار آن ها مشكل ايجاد مى كنند و
چيز هاى مهمّى را از آن ها مخفى نگاه مى دارد.
دو: پيوند هاى قوى يى ميان ايران و سازمان هاى تروريستى يى كه
امريكا و متّحدان و دوستانش را تهديد مى كنند وجود دارد.
وزير خارجه گفت كه ضربه ی اسراييل به مراكز اتمى ايران، عكس
العمل هاى منفى قوى در اروپا و جهان اسلام را در پى خواهد
داشت. و بنا بر اين، اگر بر اين نكته متمركز شويم مى توانيم به
اسراييل فشار وارد آوريم كه: «نزن».
او گفت كه تماس هايى كه با مسئولان اسراييلى داشته است روشن
كرده است كه:
«آن ها تا اين حد كه از ما مى خواهند كه بزنيم، به اين كه
خودشان اين كار را بكنند مايل نيستند. آن ها مى دانند كه
امكانات فنّى براى براى نابود كردن رآكتور هاى ايرانى را
ندارند».
وزير خارجه پرسيد:
«آيا اگر فشار اسراييل بر ما نباشد، ما خود به اين كار اقدام
مى كنيم ؟»
او همچنين اخطار كرد كه ايران، ويران كردن رآكتور هاى خود را
انتقام خواهد گرفت. چه آن ها را هواپيماهاى آمريكايى، ويران
كرده باشند، چه آن ها را هواپيما هاى اسراييلى.
او گفت:
«التزامات آمريكا در عراق، جدّاً مهيب است، و اگر ايران برما
غضب كند عراق به جهنّم بدل خواهد شد.»
مثل ويتنام
وزير خارجه از وزير دفاع پرسيد:
«آيا مى توانى به اندازه ی كافى، نيروى جنگى و سلاح براى تحقّق
جنگ ايران فراهم كنى بدون آن كه تأثيرى در كار ما در عراق
داشته باشد ؟ اين، آنطور كه ما مى دانيم، كار آسانى نيست.»
امّا وزير دفاع جواب روشنى به اين پرسش نداد.
به نوبه ی خود، مدير سازمان مركزى اطّلاعات، سخنان وزير خارجه
را تأييد كرد ؛ و افزود كه در نظر ايران شكست ما، شكست سخت ما،
در عراق، مهم تر از محفاظت وحدت عراق و سيادت و استقرار و
انتخابات عراق است
در اينجا مستشار بوش در امنيت ملّى، از حاضران در جلسه در مورد
مسامحه با اسراييل در امر حمله ی اسراييل به راكتور هاى ايرانى
رأى گيرى كرد.
حاضران، بر ندادن چراغ سبز به اسراييل، توافق كردند.
امّا مستشار امنيت ملّى ، به حالتى متأثّر با اين نظر جمع،
موافقت كرد.
چگونگى تحقّق برنامه
وزير دفاع، طرح جنگ را مبنى بر كوبيدن ايران طى سه مرحله،
تقديم كرد:
يك: كوبيدن پادگان هاى سپاه پاسداران، همراه با صدور بيانيه يى
مبنى بر اين كه سبب اين كار، دخالت سپاه پاسداران در شئون عراق
است.
دو: كوبيدن رآكتور هاى اتمى ايران، همراه با صدور بيانيه يى
مبنى بر اين كه ايران از رأى عام جهانى در امور مربوط به
برنامه ی هسته يى خود، تحدّى كرده است.
سه: تغيير نظام، همراه با صدور بيانيه يى مبنى بر اين كه اين
يك نظام ديكتاتورى بود و به تروريست ها كمك مى كرد.
وزير دفاع از حاضران خواست كه به بوش توصيه كنند كه نه به گام
اوّل به تنهايى، بلكه به آمادگى براى هر سه گام با هم، فرمان
دهد. چرا كه هركدام از اين سه گام به دو گام ديگر مربوط است.
در مورد كوبيدن سپاه پاسداران، وزيردفاع گفت:
» اين، كارى آسان است. براى اين كه اطّلاعات ارتش، جايگاه هاى
آن ها را مى شناسد. كوبيدن اين جايگاه ها با هواپيما هاى
«ستليس» (شبح) كه از ايالات متّحدّه حركت مى كنند، و با موشك
هاى «كروز» كه از ناوگان هاى دريايى در منطقه پرتاب مى شوند،
عملى خواهد شد.
او اضافه كرد كه تمام اين ها در طى يك شب انجام مى پذيرد.
كوبيدن رآكتور ها
در مورد كوبيدن رآكتور هاى هسته يى، وزير دفاع گفت كه طرح ما
با طرح اسراييل، تفاوت ندارد. اين طرح، شامل سيصد مركز مى شود
كه از آن ها صد و بيست و پنج مركز، در ارتباط با سلاح هاى هسته
يى و شيميايى و ميكربى هستند؛ و بقيّه ی مراكز، مراكز فرماندهى
جنگى و پايگاه هاى دفاع هواينند كه بايد اوّل به آن ها پرداخت.
او گفت كه اين مأموريت، پنج روز طول مى كشد.
وزير دفاع، در مورد جنگ، توضيح داد كه جنگ، با يك هجوم فريب
دهنده از خليج [ فارس ] شروع مى شود. و بعد از آن كه قواى
ايران در جنوب ايران، گرد آمدند، هجوم اصلى زمينى آمريكا، از
عراق آغاز خواهد شد.
وقتى كه بخشى از قواى ايران به آن طرف متوجّه شدند، هجوم به
سيله ی چتربازان از شمال، از فرودگاه هايى در آذربايجان [ كشور
آذربايجان ] و گرجستان، انجام مى پذيرد.
و در همان زمان، قواى ويژه ی آمريكايى، از شرق افغانستان به
ايران نفوذ مى كنند.
و بعد هم، نيروهاى زمينى از از افغانستان، به صورت انبوه و به
آرامى وارد عمل مى شوند.
او توضيح داد كه:
ـ براى ارسال سلاح، و گرد هم آوردن نيرو ها در كشور هاى مجاور
ايران از «را ه هاى سرّى كه كسى از آن ها اطّلاع ندارد» ، به
سه هفته زمان نيازاست.
ـ براى كوبيدن نيروى نظامى ايران و رآكتور هاى هسته يى، يك
هفته زمان احتياج دارد.
ـ و براى رسيدن به حوالى تهران، دو هفته زمان، لازم است.
حکومتِ دوست
وزير دفاع گفت:
«سقوط تهران را شبيه سقوط عراق نمى خواهيم. ما صحنه ی نبرد را
در خارج تهران مى خواهيم. و بعد، نيرو هاى ويژه، به داخل شهر
نفوذ مى كنند.و با فشار و سختى، به سقوط حكومت و بر قرار كردن
حكومتى دوست اقدام مى كنيم. وبه سرعت از تهران خارج مى شويم.
حكومت دوست، ما را در خروج سريع از ايران يارى خواهد كرد.»
از وزير دفاع، سئوال شد كه آيا تغيير حكومت مذهبى قوى ايران كه
ربع قرن است كه بر پاست كار ساده يى است.
او جواب داد كه نابود كردن سپاه پاسداران، و رآكتور هاى اتمى،
و نفوذ انبوه از پنج جهت، و كوبيدن تهران و رسيدن به حوالى آن
و غير منتظره هاى نظامى مستمر به مدّت دو يا سه هفته، پيش از
آن كه به شكست نظامى راه ببرد، به شكست انسانى راه خواهد برد.
او گفت:
هر حكومتى، در حقيقت، مثل سنگى ساكن است؛ امّا وقتى كه
درغلتيدن آغاز مى كند، كسى نمى داند كه در كجا متوقّف خواهد
شد. كار اوّل، در غلتانيدن آن است. و ما به اين، تواناييم.
هشدار ها
امّا وزير دفاع هشدار داد كه ايران با تكيه بر شيعيان كه در
عراق، اكثريت دارند، جبهه ی جديدى از داخل عراق خواهد گشود، و
بهاى نفت را بالا خواهد برد.
او گفت كه ايران:
«وقتى كه قاتع شود كه ما به زودى با آن خواهيم جنگيد، به صورت
پيشگيرانه، نيرو هاى آمريكايى را در خليج [ فارس ] مورد حمله
قرار خواهد داد.»
او توضيح داد كه فرودگاه هاى آذربايجان و گرجستان، كوچكند و
قادر نيستند به در خود جا دادن نيروهاى جنگ نيستند.
او پيشنهاد كرد كه هفتصد ميليون دلار براى وسيع كردن اين
فرودگاه ها در نظر گرفته شود.
وزير دفاع به ياد حاضران آورد كه ژنرال «فرانكس» فرمانده
نيروهاى جنگ عراق، يك سال، پيش از شروع جنگ عراق، همين مبلغ را
براى توسيع و ديگرگون كردن فرودگاه هاى خليج [ فارس ] پيشنهاد
كرده بود.
او گفت:
ميان اجرا و آماده سازى، فرق است. اوّل، به ناچار، بايد آماده
سازى كرد. چرا كه براى تعيين بودجه و ارسال آن به كنگره، و
تصويب و بازگردانيدن آن به ما براى اجرا، به وقت كافى نياز
داريم. حاضران، اين موضوع را مورد بررسى قرار دادند و بر درنظر
گرفتن مبلغ پيشنهاد شده، توافق كردند.
وزير خارجه ، جوانب سياسى موضوع را مورد توجّه قرار داد و
گفت:
«هرجنگ ساده و سريع در ايران، معنايش، اشغالى سخت و طولانى در
عراق است.»
و پرسيد كه:
«آيا براى اين كار، اعتبارات لازم را فراهم كرده ايم ؟»
مدير دفتر اطّلاعات مركزى گفت كه گريزى از تهيه ی طرحى براى
تماس هاى بسيار فشرده و پربار با متّحدان وجود ندارد. مخصوصاً
با اروپاييان.
مأمور ارشد كاخ سفيد، نسبت به اتّخاذ يك تصميم شتابزده و
انتقال آن به بوش، قبل از اثبات قابليت امكان آن، هشدار داد.
او پرسيد كه:
«چگونه، بعد از تحقّق اهدافمان، از ايران خارج مى شويم ؟ به
رييس، ظلم نكنيد و او را به چيزى بدون آن كه صورت كامل و نهايى
آن را تشريح كرده باشيد قانع نسازيد.»
وزير دفاع گفت كه نظاميان، اين طرح را به «تامبا» در ايالت
«فلوريدا» كه مركز استقرار فرماندهى ميانى است مى برند تا در
آنجا، چگونگى اجراى آن بررسى شود.
امّا مأمور ارشد كاخ سفيد قانع نشد و با عصبانيت گفت: «براى آن
كه طرح در خليج تامبا پرتاب شود !»
وزير خارجه، هشدار داد كه:
حكومت ايران، حكومتى ديوانه است. وقتى كه بفهمد كه ما فرودگاه
هايى در آذربايجان، يا گرجستان بنا مى كنيم، حتّى اگر اين
فرودگاه ها فرودگاه هاى شهرى باشند، و حتّى اگر اين كار، عليه
آن ها نباشد، حمله ی به ما را آغاز مى كنند.
او پيشنهاد كرد كه هجوم، از طريق هواپيمابر ها انجام بگيرد.
چون بنا كردن فرودگاه ها شك ايرانيان را بر مى انگيزد.
توصيه ی نهايی
حاضران، موضوع توصيه كردن به بوش را در مناسب تر بودن و برترى
راه حل ديپلماتيك بر راه حل نظامى، مورد بررسى قرار دادند.
مأمور ارشد كاخ سفيد گفت كه:
«مستشاران رييس در اداره ی يكم، رنج كشيدند و استعفا دادند، يا
رنج كشيدند و ماندند. بنا بر اين كفايت، به نشيب مرتبه ی دوّم
در اداره ی دوّم مى افتد.»
مستشار بوش در امنيت ملّى، گفت:
«امّا شيوه ی تفكّر رييس، مهم تر است. او يكجور فكر مى كند،
يكجور ديگر دخالت و عمل مى كند، و يكجور ديگر حرف مى زند.
خصلت ها و جا پا ها ى موروثى سرشت او، در اداره ی يكم يا
اداره ی دوّم ديگرگون نمى شود.»
مأمور ارشد، با عصبانيت گفت كه:
«امّا در مورد مزاج ايرانى ها و طريقه ی تفكّر آن ها و سكوت
موروثى آن ها بحث نمى كنيم ! احتمال ضربه هاى پيشگيرانه ی
ايران را بررسى نمى كنيم. هجوم به نيروهاى ما در خليج [ فارس
]، هجوم در بندر بالتيمور، و درهم كوبيدن پل دروازه ی طلايى، و
احتمال همپيمانى ايرانى ها با القاعده به منظور كوبيدن هدف
هايى در آمريكا را مورد مطالعه قرار نمى دهيم.»
به دليل معارضه ی مأمور ارشد كاخ سفيد و وزير خارجه، و به دليل
ترديد مدير اطّلاعات، و عليرغم سرسختى وزير دفاع و مستشار
امنيت ملّى، اين اجتماع، با تصميم بر اين كه حمله ی نظامى
نكردن به ايران را ، به بوش توصيه كند، پايان يافت.