در مورد شرايط ويژهء ايران در آستانه و هنگام
كودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و علل وقوع اين كودتا و نيز شرايط تاريخی
پس از آن (تكوين نهضت مقاومت ملی) گزارش ها و پژوهش های بس متنوع
و متعددی، نوشته و منتشر شده است. اين نوشتار می كوشد از منظری
متفاوت و با تمركز بر رفتار سياسی و كنش اجتماعی محمد نخشب، ايدئولوگ
و دبير كل جمعيت آزادی مردم ايران، اين رويدادهای تاريخی (وضع
ايران پيش و پس از كودتای ۲۸ مرداد) را به اجمال، تبيين و بررسی
كند و نشان دهد كه كودتای مزبور، از سوی برخی نيروهای سياسی، پيش
بينی شده بود...
هر چند ممكن است در نگاه نخست، به ويژه از اين روزگار و زمانه،
كودتای آمريكايی - انگليسی ۲۸ مرداد، اتفاقی يك باره و رخدادی
غيرمنتظره، ارزيابی و تحليل شود، اما بررسی اسناد و مدارك آن دوران
تاريخی نشان می دهد كه برخی از نيروهای سياسی جامعه، نسبت به احتمال
وقوع چنين واقعه ای، هشدارهای لازم را عنوان كرده و اعلام خطر
كرده بودند.
به عنوان نمونه، روزنامهء «مردم ايران»، ارگان جمعيت آزادی مردم
ايران (به رهبری دكتر محمد نخشب، نظريه پرداز نهضت خداپرستان سوسياليست
) در ۲۸ ارديبهشت ۱۳۳۲و درست در سه ماه پيش از وقوع كودتا عليه
دولت ملی، با اعتراض به سفر دالس، وزير امور خارجهء ايالات متحده
به منطقه، تيتر می كند كه: «دالس، اين نماينده امپرياليسم آمريكا
از خاورميانه به دور!»؛ «مردم ايران» همچنين در چهارم خرداد ۳۲
می نويسد: «آمريكا بايد همچنان نقش خود را در كمك به استعمار
انگلستان ايفا كند...
اين ها می خواهند از اين نظام منحط و از اين نظام ظالمانه حمايت
كنند و از قيام و جنبش ملت های اسير كه برای از هم گسيختن زنجيرها
به پا خاسته اند جلوگيری كنند.»
اين مطلب، در سرمقالهء مردم ايران درج شده و نوشتهء محمد نخشب
بود.
ارگان جمعيت آزادی مردم ايران همچنين در شمارهء ۲۹ خود تصريح كرده
بود: «مردم ايران! بيدار باشيد؛ درباريان و عمال انگليسی، توطئهء
خائنانه ای عليه نهضت ملی ترتيب داده اند.» نيز در شمارهء بعد،
آمده بود: «مردم ضد استعماری ايران! قبل از اين كه سياست استعماری
آمريكا در ميهن ما ريشه بگيرد، آن را قطع كنيم.»
قابل تامل است كه اين توجهات در حالی ابراز می شود كه آمريكا،
از منظر بسياری از نيروهای سياسی، دولتی دموكرات و حامی و همراه
ملل جهان سوم در برابر استعمار انگليس يا سلطهء شوروی ارزيابی
می شد.
محمد نخشب در سر مقالهء هشتم تير ۱۳۳۲ نيز به نقد عوامل تفرقه
و عاملان اختلاف در نهضت ملی و بحران آفرينان داخلی (از جمله مظفر
بقايی و حسين مكی) می پردازد و می نويسد: «آنان كه روزی در پيشاپيش
صفوف مردم قرار داشتند و در همه جای ايران با شور و استقبال زايد
الوصف مردم روبه رو می شدند، وقتی به صدارت و وكالت و بزرگی رسيدند،
هدف مردم ايران را فراموش كردند و قدرت نيرومند ملت را از ياد
بردند.» نخشب در اين مطلب می افزايد: «آن ها كه مست بادهء غرور
و شهوت مقام بودند نتوانستند باز هم برای مردم و برای استقرار
خواست های مردم، خدمتگزاران لايق و شايسته ای باشند و همهء قدرت
و نيرويی را كه از فداكاری و جانبازی محرومين اجتماع و شهدای قهرمان
۳۰ تير به دست آورده بودند، صرف زراندوزی و تثبيت موقعيت شخصی
و تحميل اعوان و انصار خود به بيت المال ملت كردند.»
اين انتقادها از برخی رهبران و شخصيت های برجستهء پيشين نهضت ملی
و منتقدان بعدی دكتر مصدق، بسيار هوشمندانه و بدون تعارف به نظر
می رسد.
نخشب در سرمقاله ای ديگر و پنج هفته پيش از كودتا، به نقد ديدگاه
های آيزنهاور، رييس جمهوری وقت ايالات متحده و تحليل مواضع واشنگتن
می پردازد؛ او حمايت آمريكا از انگلستان را هم موضع شدن
با «سياست های استعماری و ضدانسانی» توصيف می كند و می نويسد:
«آمريكا صراحتا می گويد، تكليف خود را روشن كنيد، يا مسكو يا واشنگتن...
جواب مردم ايران هم روشن است؛ مردم ايران برپاكنندگان قيام درخشان
۳۰ تير، بانيان واقعی نهضت ملی و ضداستعماری ايران، عقيم گذارندگان
سياست امپرياليست انگلوآمريكن و... در اولين وهله و در نخستين
مرتبه، به نيروی خود متكی هستند.»
سه هفته مانده به كودتا، نخشب در ارگان جمعيت خود، شركت عمومی
مردم در رفراندوم و رای به انحلال مجلس هفدهم را «نمودار خشم و
غضب مردم ايران از دستگاه حاكمهء پيشين» توصيف می كند. وی در عين
حال به «سياست های تجاوزگرانهء خارجي» بی توجه نيست؛ ۱۹ مرداد
۱۳۳۲ می نويسد: «مردم ايران! شما به خوبی می دانيد كه اين اولين
بار نيست كه انگلستان شكست خورده و همكار وفادارش، آمريكا برای
ما خواب های عجيب و غريب می بيند...»
اين توجهات نخشب در كم تر از دو هفته مانده تا كودتا، بسيار قابل
توجه است... او البته با قلم تند خود، بی باكانه و از منظری راديكال
می نويسد: «زندگی هنگامی برای ما ارزش دارد كه كشور ما از قيد
ديكتاتوری و حكومت بردگان اجنبی در امان باشد...»
نخشب در ۲۱ مرداد به مخاطبان روزنامهء خود توصيه می كند كه «صفوف
خويش را برای مقابله با هرگونه عمل غيرملی آماده سازند.» وی با
تيزبينی و در فاصلهء يك هفته تا كودتای ۲۸ مرداد، انسجام و آمادگی
ملی را توصيه می كند. در همين روز، «مردم ايران» در مطلبی با تيتر:
«بايد مستشاران نظامی بلادرنگ اخراج شوند»، ضمن نقد رفتارهای سياسي-نظامی
دولت آيزنهاور در خاورميانه و با اشاره به ملاقات شوارتسكف، مستشار
نظامی با دربار، می نويسد: «دربار اين بار قصد دارد با يك كودتای
سياه توسط سركردگان خائن ارتش و با هدايت مستقيم مستشاران نظامی
آمريكا در ارتش، زمام امور را در دست گيرد.» ارگان نهضت خداپرستان
سوسياليست از مردم ايران می خواهد كه «بيدار» باشند و «بيش از
پيش، آماده» و از دولت درخواست می كند: «هر چه زودتر، مستشاران
نظامی آمريكا را كه در راس ارتش ما قرار دارند و سبب نقض حاكميت
ما شده اند، بدون كوچك ترين درنگ و كم ترين ارفاق از ارتش، اخراج
كند.» مطلب مزبور، «هرگونه اهمال» در اين مورد را «به ضرر، نهضت
ضداستعماري» ارزيابی می كند و لزوم «هوشياری كامل» را برای غلبه
بر «اين توطئه» مورد توجه قرار می دهد، اما تحولات، سمت و سويی
ديگر دارد...
در ۲۵ مرداد، كودتای نخست، محقق می شود و البته، شكست می خورد؛
شاه به اتفاق ملكه ثريا به بغداد می گريزد. روز بعد، آخرين شمارهء
ارگان جمعيت آزادی مردم ايران منتشر می شود. فضای عمومی نشريه،
تصوير كوچكی از فضای عمومی جامعه، بين دو كودتاست و نيز نمايشگر
راديكاليسم حاكم بر فضای سياسی؛ نخشب در سرمقالهء نشريهء متبوع
خود می نويسد: «مردم ايران! روز سقوط دربار و فرار شاه، روز جشن
و شادی شماست. قرن ها بود شاه پرستی و تشريفات سلطنتی چون خاری
چشم مردم آزاده و حق پرست ايران را آزار می داد. مردم ايران ديگر
به هيچ وجه حاضر نيستند تن به بت پرستی و تحمل تجملات درباری دهند».
نخشب، حرف آخر را عريان می كند: «تنها وتنها، رژيم جمهوری است
كه با روح توحيد و طرز فكر خداپرستی سازگار است.»
او تاكيد می كند: «راه سروری و سيادت خلق، راه برانداختن رژيم
خيره سر و زورگويی، راهی كه برای هميشه وجود ديكتاتورها و جباران
را به نام سلطان و شاه و هر عنوان ديگر امكان ناپذير می سازد،
اشاعهء درست طرز فكر خداپرستی و اعتقاد واقعی به خداست.»ارگان
جمعيت آزادی مردم ايران در آخرين شمارهء خود، می خواهد كه: «عاملين
كودتای ۲۵ مرداد هر چه زودتر در يك محكمهء صحرايی، محاكمه و اعدام
شوند؛ شاه غيابا محاكمه و محكوم به اعدام شود؛ املاك و اموال خانوادهء
تجاوزكار پهلوی جهت تاسيس بيمارستان و آموزشگاه به نفع مردم ضبط
شود ومقدمات لازم جهت استقرار جمهوريت فراهم شود.»
... اما دو روز بعد، كودتای آمريكايی - انگليسی، دولت ملی دكتر
مصدق را ساقط می كند؛ نخست وزير و ديگر نيروها و شخصيت های اصلی
نهضت ملی (و از جمله نخشب) بازداشت يا مخفی می شوند...
اين البته پايان كار (مبارزه برای آزادی و حاكميت ملی و استقلال
ميهن) نيست؛ محمد نخشب و حسين شاه حسينی به منزل آيت الله زنجانی
می روند؛ در جلسه ای كه عباس رادنيا، حاج حسن قاسمی و احمد توانگر
بختياری هم در آن حضور داشتند، آيت الله زنجانی می گويد: «بايد
با اين جو ايجاد شده كاری بكنيم كه مردم اميدوار باشند؛ بايد به
مردم بگوييم كه نهضت ادامه دارد»؛ همهء نيروهای ملی حاضر در جلسه،
موافقند. افراد حاضر در جلسه به پيشنهاد آيت الله زنجانی شروع
به نوشتن شعار «نهضت ادامه دارد» بر روی كاغذهای معمولی - و به
كمك كاربن - می كنند. صدها جملهء نوشته شده، بريده و لوله شده
و بعد از مغرب در برخی نقاط پايتخت توزيع می شود.
اين چنين، پايهء «نهضت مقاومت ملي» گذاشته می شود؛ عنوانی كه ناصر
صدرالحفاظی با وام گرفتن از «نهضت مقاومت فرانسه» پيشنهاد می كند.
نهضت مقاومت ملی، به قدر توان خويش، در روزهای سخت و خفقان حاكم
پس از كودتا شعلهء آزادی خواهی و دموكراسی طلبی و استقلال جويی
را برافروخته نگاه می دارد...
مصدق به تبعيد می رود، فاطمی اعدام می شود و بسياری از نيروهای
ميهن دوست و آزاده، دچار حبس و بند و اعدام می شوند؛ خائنان به
نهضت ملی، در كنار دربار و نظام سلطه جويی بين المللی، حكومت دست
نشانده را باز توليد و برپا می كنند؛ و اين چنين، نخستين دولت
ملی و دموكرات در تاريخ سياسی معاصر ايران (دولت دكتر محمد مصدق)
با كودتا، سرنگون می شود؛ كودتايی كه - آن چنان كه مورد اشاره
قرار گرفت - چندان نامحتمل نبود و از سوی برخی فعالان سياسی آگاه،
پيش بينی شده بود.
كودتای ۲۸ مرداد البته تنها توانست رژيم شاهنشاهی را به مدت يك
ربع قرن ديگر تداوم بخشد؛ انقلاب ۵۷ پايان عمر حكومتی بود كه نه
به پشتوانهء رای و تمايل اكثريت جامعه، كه با يك كودتای ننگين
بر سر كار آمده بود...
همچنين بخوانيد:
ـــ
دو سوسياليست ـ مروری بر مشابهت های نظری
گرامشی و نخشب
ـــ
يک سوسياليست خداپرست