خبر و نظر  :::::::::: ادبيات و هنر :::::::::: نوشته های منتخب يا رسيده :::::::::: ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی :::::::::: انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها :::::::::: طنز و طنز واره :::::::::: با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها :::::::::: آرشيو ـ معرفی بخش ها
::::::::::
صفحه ی اول سايت ::::::::::

 

سکوت شما در برابر اعدام ها فقط جنايت نيست، حماقت هم هست

 
 

محمد علی اصفهانی

 

ساده ترين پاسخ را به چرايی اعدام دو تن از فرزندان خلق کرد، و ۱۶ تن از اسيران بلوچ، می توان در ذات و طبيعت ستمگر و جنايتکار نظام ولايت و خلافت يافت.
اما بهتر است که اين قضيه را ـ به طور اخص ـ علاوه بر آن، در محور های زير هم مورد توجه قرار دهيم:


۱ ـ تلاش از چند سو، و از هر سو به تناسب بهره يی که تلاش کنندگان می برند، برای متشنج کردن مناطق مرزی، و آسيب پذير تر کردن اين مناطق.

۲ ـ هرچه محدود تر کردن حوزه ی عمل دولت حسن روحانی در محافل بين المللی، با اعلام غير رسمی و تلويحی اين که خيلی چيز ها هنوز در دست ديگران است، و نه در دست او.

۳ ـ تضعيف هرچه بيشتر پايگاه باقی مانده ی روحانی به نزد بسياری از کسانی که دل در گرو جنبش سبز داشتند و دارند، ولی بنا به ملاحظاتی به او رأی دادند، يا از «انتخاب» او استقبال کردند. هرچند که به خوبی می دانستند و می دانند که شيخنا اگر زرد نباشد‌ (که هست) حداکثرش بنفش است و اصلاً سبز نيست، و از اصحاب رفسنجانی است و همچون او يک پراگماتيست است، و بر خلاف موسوی، هيچ میانه يی با ارزش ها و پرنسيپ ها و اين نوع چيز ها ندارد.

۴ ـ بستن دست و بال روحانی و دولت او در انجام پاره يی از تعهداتی که به «مليت» ها و اقوام سپرده است.

۵ ـ خالی کردن زير پای روحانی و بزرگترش که همان رفسنجانی است، در ميان مدت، و يا حتی کوتاه مدت.

دو دار و دسته ی اصلی، که خود به دار و دسته های فرعی تقسيم می شوند، با وجود تضاد های آنتاگونيستی با يکديگر، بر حول محور های برشمرده در بالا، منافع مشترک دارند:

ـ بخش هايی از حاکميت، که قدرت و يا حتی موجوديت خود را با تثبيت دولت روحانی در خطر می بيينند.
ـ اسراييل، و لابی های آن در آمريکا و اروپا، و اصحاب «طرح خاورميانه ی بزرگ» و مشابهان و همسويانشان. (۱)

ــــــــــــــــــــــــــــــ

اين هر دو دار و دسته، برای به پيش بردن خط و خطوط خود در اين زمينه، از ابزار های مناسبی نيز برخوردار هستند.
اولی ها:
شبکه های کاملاً و يا کم وبيش شناخته شده يی که دارند. مثلاً شبکه های مافيايی در سپاه پاسداران، که به دليل ماهيت خود، در همه ی نهاد های مهم ديگر، اعم از نظامی و اقتصادی و سياسی و قضايی نيز ريشه های محکم دوانيده اند.

دومی ها:
تحريک و تحرکات سياسی در خارج از ايران، و در مراکز تأثير گذار بر سياست های کلان خاور ميانه يی ... بعضی تشکل های آلوده و ارتجاعی با هويت به اصطلاح قومی ـ مذهبی، و خدمتگزاران ديگری با هويت های ديگر .... عواملی که در مراکز متعدد قدرتِ آشکار و نهان، خانه کرده اند. از مأموران رسمی و شماره دار گرفته تا کسانی که به طور مقطعی و به دلايلی متفاوت، فعلاً خود را در خدمت آن ها قرار داده اند ... و غيره و غيره و غيره.

ــــــــــــــــــــــــــــــ

بر حسب قرائنی ـ که اندک هم نيستند ـ ظاهراً اينطور به نظر می رسد که خامنه ای به اين نتيجه رسيده است که ديگر از اين پس، در صورت ادامه دادن به پشتک و وارو زدن های هميشگی در «بحران اتمی»، کار خود و کل نظامش، يکسره با هم ساخته خواهد شد.

او اگرچه مايل بود که از يکی از بازيکنان باشگاه خودش استفاده کند، در جريان کنش و واکنش های ميان نيرو های درون نظام با يکديگر، و کنش و واکنش های ميان مردم با برآيند نيرو های درون نظام، ناچار شده است که بازيکن باشگاه داخلی رقيب، يعنی روحانی که بيشتر نفر رفسنجانی است را به بازی فينال ـ فينال مياندوره يی البته ـ با «جامعه ی جهانی» روانه سازد.

در چنين حالتی، احمقانه ترين کاری که خامنه ای می تواند بکند، و از اينجا رانده و از آنجا مانده، با دهان سوخته و آش نخورده، ضعيف تر و ضعيف تر از پيش، به انتظار زوال کامل خود بنشيند، همراهی با دار و دسته های مخالف رفع تنش با آمريکا در اندرون نظام و حواشی آن است.
چه به هوس بازی کردن با دو کارت.
و چه از موضع ترس از آن دار و دسته ها.

ـــــــــــــــــــــــــــــ

در صورت اول:
بازی کردن خامنه ای با دو کارت، به اين نيت که هم روحانی و رفسنجانی را تضعيف کند تا جای پای خود را محکم سازد، و هم مسائل بين المللی خود را حل و فصل کند، نتيجه يی جز اين نخواهد داشت که طرف های بين المللی، به دليل مشاهده ی ضعيف بودن دولت روحانی، اعتماد چندانی به قول و قرار های او و دولت او نکنند، و از هرگونه توافق اصولی نسبتاً پايدار با او و دولت او اجتناب بورزند.

و در صورت دوم:
ترس خامنه ای از بعضی دار و دسته های درون نظام، به آن دار و دسته ها، اعتماد به نفس بيشتری می بخشد، و آن ها با دست باز تر، به صورت مستقيم و غير مستقيم، به تهديدات خود عليه او می افزايند.
حال آن که او اگر احتمالاً شانسی برای کوتاه کردن دست آن ها، و ايجاد تغييراتی در ساخت و بافت نيرو های نظامی، و تعويض چند فرمانده «مزاحم» داشته باشد (که معلوم نيست داشته باشد) همين حالاست که می تواند اقدام کند.
چرا که اکثريت بسيار بزرگ بدنه ی سپاه و زوائد آن، به خصوص بعد از آغاز جنبش سبز، و تضاد هايی که اين جنبش در جان تمامی نهاد های نظام، فرو ريخته است، نه تنها مشکلی با خط رفع تنش با «جامعه ی جهانی»، و روی هم رفته کمی «معقول» شدن نظام در صحنه ی داخلی و خارجی ندارند، بلکه متمايل به آن نيز هستند.

ـــــــــــــــــــــــــــــ

اگر دقت کرده باشيم، هم روحانی، و هم خامنه ای، حرف های مهم خود خطاب به نيرو های درونی نظام در ارتباط با موضوع رفع تنش با آمريکا را، در ديدار با افراد و نيرو های سپاه پاسدارن مطرح کردند.

روحانی، به آن ها باجی داد تا به خيال خود امتيازی بگيرد. برايشان يک فصل منبر رفت و موعظه کرد و بعد هم به سرمايه گذاری های بيشتر در پروژه های نان و آب دار تشويقشان و دعوتشان کرد، و در همان حال ضرورت عدم دخالت سپاه در سياست را به آن ها يادآوری نمود.

خامنه ای هم، در سخنرانی برای نيرو های سپاه بود که از تز «نرمش قهرمانانه» اش پرده برداری کرد، و نه به صراحت روحانی، اما در تأييد نظر او اظهار داشت که ضروری نيست که سپاه در سياست دخالت کند.

و نيز، بعد از بازگشت روحانی از آمريکا، و ماجرای آن مکالمه ی بحث برانگيز و بقيه ی قضايا، باز در ميان نيرو های سپاه بود که خامنه ای ـ مرد رندانه ـ بدون آن که مشخص کند که منظورش کداميک از اتفاقاتی است که در زمان حضور روحانی و جواد ظريف و هيأت همراه در آمريکا افتاده است، از بعضی اتفاقاتی که نمی بايست بيافتد و افتاده است سخن گفت.

اين ها، همه نشان وحشت از شبکه هايی و فرماندهانی و عناصر کليدی يی در دل سپاه پاسداران است. غولی که سال هاست از شيشه بيرونش آورده اند و حالا بسيار بزرگ تر از آن شده است که دوباره در شيشه جا بگيرد و بتوان باز به درون آن فرستادش.

ــــــــــــــــــــــــــــــ

چه دست هايي پشت آنچه کشتار «مرزداران ايران» در سيستان و بلوچستان ناميده شده است بوده اند؟
ظاهراً يک جريان ارتجاعی هدايت شده از آن سوی مرز، که از فقر و ستم و تبعيضی که ملايان بر مردم اين خطه ی محروم و مظلوم ميهن ما روا داشته اند و می دارند، سوء استفاده می کند. اما به چه منظوری؟ و با تحريک و يا دستور چه کسانی؟
نه روابط اين جريان به طور خاص، بلکه کلاً روابط بعضی از جريان های به اصطلاح قومی ـ مذهبی ايران و منطقه، با اسراييل، با عربستان سعودی، و با شيوخ خليج فارس، چيزی نيست که پنهان باشد.

اعدام جنايتکارانه ی ۱۶ اسير زجر کشيده و شکنجه شده ی اکثراً بسيار جوان، تحت عنوان علناً اعلام شده ی تلافی، چيزی به جز بازی در همان زمينی نبوده است که دست های پشت پرده ی حمله به «مرزداران»، برای بازی آماده اش کرده اند.
من معتقد نيستم که اين جنايتِ به ظاهر تلافی جويانه، الزاماً يک برخورد عکس العملی بوده باشد.
ای بسا اگر مسير درست پيگيری اين ماجرا را انتخاب کنيم، به جا های ديگری برسيم. جاهايی در حول و حوش همان کسانی که پشت پرده ی حمله به «مرزداران» هستند.

و در مورد مبارزان اعدام شده ی کرد:
ميان پژاک، با دولت مرکزی ايران نوعی آتش بس و صلح مسلح برقرار بوده است که شايد هنوز هم بتوان آن را که به سود همه است حفظ کرد. البته اگر دير نشده باشد.

کرد های سوريه، نقش مهمی در ناکام گذاشتن طرح های عربستان سعودی و قطر و شيخ نشين های منطقه، و ديگر اربابان «ارتش آزاد» و مابقی گانگستر ها و اوباش و مرسونر های رنگارنگ مشابه، در به سلطه ی خويش درآوردن سوريه ايفا کرده اند و ايفا می کنند.
آن ها توانسته اند از تضاد های موجود ميان دولت سوريه با ارتش آزاد و کذا و کذا استفاده کنند و تا حد امکان، مناطق تحت تصرف خود را از دست اندازی هر دو طرف به دور بدارند.
آن ها در اين جريان، حتی از سوی دشمنان، متهم به همکاری و هماهنگی با دولت های سوريه و ايران هم شده اند.
و پژاک به کرد های سوريه نزديک است...

ــــــــــــــــــــــــــــــ

با توجه به قول و قرار ها و وعده های روحانی، اميد های بيشتری در کردستان ايران، نسبت به کمتر شدن تنش ها با دولت، پس از به روی کار آمدن روحانی به وجود آمده بود که اعدام دو مبارز کرد، ضربه يی محکم بر اين اميد ها وارد آورد.
حالا هم می بينيم که سخن از احتمال جدی اعدام چند تن از ديگر از فرزندان کردستان ايران می رود.

چه کسانی، از چنين بر هم آشوبانيدنی سود می برند؟
قطعاً نه مبارزان کرد، و نه روحانی و دولت او.

چه کسانی پس؟
برای يافتن پاسخ، شايد مراجعه به کمی بالاتر در همين مقاله، خالی از فايده نباشد.

ــــــــــــــــــــــــــــــ

به هر حال، چه پيوندی نهان از ديده ها ميان دو دسته يی که در آغاز مقاله برشمرده شده اند وجود داشته باشد (که قطعاً در مواردی چنين است) و چه چنان پيوندی وجود نداشته باشد (که باز هم قطعاً در اکثر موارد چنين است) منافع مشترک اين دو، نه فقط عليه دولت روحانی، بلکه ـ از موضعی کاملاً متفاوت ـ عليه منافع مردم نيز با هم گره می خورد.
چنين تضاد و اشتراکی ، همانطور که پيش تر از اين هم نوشته ام، به همان اندازه که در يک نگاه مکانيکی و هندسی، غير ممکن به نظر می آيد، در ديالکتيک جامعه، قانونی جاری و ساری است. (۲)

اگر روحانی و رفسنجانی، در اين مورد و در اينگونه موارد، به سرعت، با قاطعيت، با اعتماد به نفس، و بدون ترس و لرز، عکس العمل مناسب نشان ندهند، با دست خود گور خود و تمام برنامه های خود برای آینده را کنده اند.

اين دو و ياران و همدستانشان ـ بالقوه ـ دست بالا را دارند. خامنه ای، به منظور رفع تحريم ها، تنش زدايی نسبی با جهان بيرون، و آرام کردن بحران اتمی، فعلاً به اين ها نياز دارد، و به خوبی می داند که در شرايط کنونی، کناره گيری اين ها کل بساط «نرمش قهرمانانه» اش را به هم خواهد ريخت.

اگر روحانی و رفسنجانی فکر می کنند که با روش خاتمی می شود به شيوه ی کجدار و مريز عمل کرد، بهتر است نگاهی به آنچه بر سر او آمد بياندازند.
آدم که از ترس تب، نبايد خودکشی کند.
از چه می ترسيد؟
از تب؟
حالا که با سکوت و انفعال در برابر آنچه می گذرد، عملاً داريد خودکشی می کنيد.

خيلی ها منتظرند:
ـ ديک چنی ها، با «يک دوجين طرح» در دفترشان، آنگونه که سيمور هرش افشا کرده بود (۳)
ـ آن ها که با الگو سازی از وقايع خليج تانکن، ماجرای حمله به ناوگان های آمريکايی در خليج فارس را در آستانه ی سفر خاورميانه يی بوش که به منظور هماهنگی در نقشه ی ناموفق حمله به ايران تدارک ديده شده بود، ساختند و پرداختند. (۴)
ـ آن ها که «طرح ترور سفير عربستان در آمريکا» را علم کردند (۵)
ـ و ديگران و ديگران و ديگران.
در داخل ايران و در خارج از ايران.

اين، تازه اول ماجرا ست.
و نخستين بازنده ی ماجرا شما خواهيد بود.

۱۰ آبان ۱۳۹۲

ــــــــــــــــــــــــــــــ

يادداشت ها:

۱ ـ به اين موضوع ، در مقاله ی پيشين، از زوايای مختلف، کم و بيش پرداخته ام:
تا دير نشده بايد خاک ايران را به توبره بکشيم / اگر فوراً نجنبيم ديگر بهانه يی نخواهيم داشت ـ ۲۹ مهر ۱۳۹۲

http://www.ghoghnoos.org/ak/kb/bolton-gv.html

۲ ـ مهم، خود اين انتخابات نيست؛ مهم، فرو نيافتادن در صندوق است ـ به همين قلم ـ ۱۶ خرداد ۱۳۹۲

http://www.ghoghnoos.org/ak/kj/ent-sndg.html

در اين انتخابات، کار ولی فقیه ساخته است ـ به همين قلم ـ ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۲

http://www.ghoghnoos.org/ak/kj/ent-raf.html

۳ ـ يک دوجين طرح در دفتر چنی، برای ساختن بهانه ی حمله به ايران ـ نگاهی به کنفرانس سيمور هرش در ارتباط با قسمت های حذف شده ی مقاله اش در «نيويورکر» ـ به همين قلم ـ ۱۶ مرداد ۱۳۸۷

http://www.ghoghnoos.org/ak/ku/cheney.html

۴ ـ از خليج تانکن در ۱۹۶۴ تا خليج فارس در ۲۰۰۸ ـ همان استراتژی دروغ و چالش جنگ طلبانه؟ ـ به ترجمه و با توضيحات همين قلم ـ ۲۲ دی ۱۳۸۶

http://www.ghoghnoos.org/ak/ku/tonk.html
 
۵ ـ با کيميايشان مس ما زر نمی شود (در حاشيه ی خبر طرح ترور سفير عربستان در آمريکا) ـ به همين قلم ـ ۲۷ مهر ۱۳۹۰

http://www.ghoghnoos.org/ak/kj/ara-j.html

 

خبر و نظر  :::::::::: ادبيات و هنر :::::::::: نوشته های منتخب يا رسيده :::::::::: ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی :::::::::: انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها :::::::::: طنز و طنز واره :::::::::: با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها :::::::::: آرشيو ـ معرفی بخش ها
::::::::::
صفحه ی اول سايت ::::::::::