۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۳
---------------------
توافق با پنج به علاوه ی يک و دو و سه و چهار، بر
سر پرونده ی اتمی ايران، از هر طريق که انجام گيرد، بحرانی دروغين و
ساختگی ميان نظام ملايان و ارباب بی مروت دنيا را که تا به حال توانسته
است پوششی بر بحران های واقعی ميان مردم و نظام ملايان باشد به حاشيه
خواهد برد.
و اين ـ بالقوه ـ به نفع مردم است.
«بالقوه»، يعنی بالقوه. نه بالفعل.
يعنی دارای امکان و پتانسيل ضروری برای بالفعل شدن.
و يا نشدن.
«اين که خامنه ای و بزرگتر ها و کوچک تر های او، در جريان مجموعه
مذاکرات اخير هسته يی، «جام زهر» بنوشند، و يا آن که شکر بخورند مهم
نيست. مهم اين است که تنش های اتمی موجود، هرچه کمتر و سبک تر شوند.
«و مهم اين است که ما از کمتر و سبک تر شدن احتمالی اين تنش ها، در جهت
منافع جنبش، و مطرح شدن مسائل واقعی جامعه، که تحت الشعاع بحران ساختگی
اتمی قرار گرفته اند استفاده کنيم» (۱)
درست در آستانه ی نشست و نشست های مهم اين ماه به منظور تعيين تکليف
نسبی توافق بر سر پرونده ی اتمی ايران، در محلی سمبوليک ـ که به منظور
تحريکِ هرچه بيشتر انتخاب شده بود ـ يعنی سالن اجتماعات سفارت مصادره
شده ی آمريکا در تهران، عليه اين توافق که هنوز هم معلوم نيست که قطعی
شود يا نه، همايشی با نام «دلواپسيم» برگزار شد.
اين همايش را به ظاهر، انقلابی ها و ارزشی های دو آتشه يی که «دلواپس»
کوتاه آمدن دولت روحانی ـ رفسنجانی از «منافع اسلام و ايران و انقلاب»
هستند ترتيب داده اند.
اما بنا به شواهدی و قرائنی، و با توجه به سوابق درخشان بعضی از
بازيگران، نبايد اين احتمال را منتفی دانست که کارگردانان پشت صحنه ی
آن کسانی ديگر باشند.
و يا نباشند.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
دو سه روز بعد ازین همايش، خبرگزاری فارس، متن گفتگوی خود با دريادار
علی فدوی، فرمانده ی نيروی دريايی سپاه پاسداران را منتشر کرده است.
اين خبرگزاری که سوابقش در شرارت و تشنج آفرينی و دروغپردازی، و همچنين
روابطش با سازمان های اطلاعاتی موزای (در واقع البته متقاطع) بر همگان
آشکار است، صرفنظر از اين که به هنگام انتشار متن اين گفتگو، تا چه
اندازه در انتقال حرف های دريادار کذايی، رعايت امانت را کرده باشد، و
يا احتمالاً به منظور هرچه تحريک آميز تر کردن آن حرف ها، در آن ها
دستکاری کرده باشد، از قول فرمانده ی نيروی دريايی سپاه پاسداران چنين
نوشته است:
«آمريکاییها و همه دنيا هم میدانند که يکی از اهداف عملياتی نيروی
دريايی سپاه، از بين بردن نيروی دريايی آمریکاست.»
آيا اين سخنی است از سر نادانی و بلاهت، و هارت و پورت های الکی و از
اينجور چيز ها؟ يا دقيقاً به صورت حساب شده، و با هدف کمک به اسراييل و
جنگ طلبان آمريکا در به شکست رسانيدن تفاهم احتمالی ژنو، مطرح شده است؟
(۲)
ــــــــــــــــــــــــــــــ
محمدجواد کريمی قدوسی «نماینده» ی مشهد و عضو کميسيون امنيت ملی و
سياست خارجی در «مجلس»، که از گردانندگان فعال همايش «دلواپسيم» است،
در همان روز، اين بار در جلسه ی محاکمه ی جواد ظريف در مجلس، علاوه بر
سخنان بسيار تند و تيز خود عليه ظريف و روحانی و توافق ژنو و غيره و
غيره، چنين گفته است:
«اگر آمريکا بخواهد غلطی کند، تمام پايگاه های آن در منطقه شناسايی
شده و تمام مراکز آن در بلاد اسلامی زير ديد و تير رزمندگان مسلمان آن
کشورها قرار گرفته است و اگر مقام معظم رهبری می فرمايد اگر آمريکا
غلطی کند ناو هواپيمابرآن با چند هزار خدمه توسط نيروی دريايی سپاه در
آب های خليج فارس غرق می شود، با همين نيروهاست و اگر آمريکايی ها
بخواهند غلطی کنند هزاران امريکايی در سراسر منطقه به اسارت درمی
آيند...».
و خطاب به جواد ظريف، اضافه کرده است:
«... آقای ظريف! قدرت موشکی سپاه پاسداران و نظام جمهوری اسلامی در
ابتدای امر برای دفاع از ملت، نظام و استقلال کشور و اگر روزی برسد
برای نابودی رژيم صهيونيستی است؛ پس چرا بايستی بايد ايجاد مانع و سد
کرد. شما در جلسه مهمی گفتيد ما به همه تعهدات خود در ژنو عمل کرديم و
حالا وقت آن است که نيروهای مسلح در برگزاری رزمايش ها کوتاه
بيايند...»
«به حول و قوه الهی روزی خواهد رسيد که رزمندگان اسلام شاخ و دندان
آمريکا را در اين منطقه درهم خواهند شکست. مگر اينکه زودتر به کشورشان
فرار کنند و بلاد اسلامی را به حال خود بگذارند.»
ــــــــــــــــــــــــــــــ
نام فيلم: شکست يک هيمنه
قيمت: ۱۵۰۰ تومان
تاريخ پخش: ۱۳۸۵
هزينه ی محصول بعد از تحويل کالا درب منزل و يا محل کار، توسط مأمور
پست اخذ خواهد شد.
پس از ۲ سال برای اولين بار.
مستندی استثنايی از بازداشت ۸ کماندوی ويژه نيروی دريايی ارتش انگلستان
توسط نيروی دريايی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آب های خليج فارس.
ساخت اين فيلم تماما بر اساس يک تصادف شروع شده است. گروه تحقيق ما
اواخر خرداد ماه سال ۸۳ جهت انجام مراحل پيش توليد برنامه ای در خصوص
شمال خليج فارس در اين منطقه حاضر شده بود که ناخواسته درگير موضوع
ديگری می شود.
اين گروه ضمن کسب اجازه از قوای نظامی حاضر در منطقه و هماهنگی با ديگر
عوامل ساخت فيلم در تهران، و با همان تجهيزات غيرحرفه ای، اقدام به
ضبط صحنه های اصلی می کند.
از آنجايی که شخصيتهای شکل دهنده ی فيلم نيز از همان ابتدا متوجه غير
حرفهای بودن موضوع می شوند، از ضبط تصاوير حالات و روحياتشان ممانعت
به عمل نياورده، از مقابل دوربين کنار نمی روند. [!!]
تهيه کننده ی فيلم مزبور، که بخشی از آگهی تبليغاتی آن در بالا آمد، «مؤسسه ی فرهنگی ـ نرم افزاری آرمان»، يکی از
گردانندگان همين همايش «دلواپسيم» است.
عنوان «دلواپسيم» برای همايش کذايی هم خلق الساعه نيست و از روی هوا
نيامده است. «دلواپسيم»، نام سی دی بسيار «انقلابی» و «ارزشی» يی است
که همين مؤسسه، در زمستان گذشته، در باب همين دلواپسی، و به منظور
تنوير افکار عمومی، کمر همت به انتشار آن بسته بود!
ــــــــــــــــــــــــــــــ
فريدون عباسی که از رياست سازمان انرژی اتمی برکنار شده است، از
سخنرانان همايش «دلواپسيم» بود، و در پايان مراسم، همراه با چند نفر
ديگر، به دريافت جايزه ی موسوم به «جايزه ی شهيد احمدی روشن» نيز مفتخر
شد.
يادمان نرفته است که فريدون عباسی همان کسی است که «به طرز معجزه
آسايی»، از ماجرای ترور کارشناسان اتمی ايران توسط اسراييل در پاييز
۱۳۸۹ جان سالم به در برد!
برای لاپوشانی همکاری بسيار محتمل عناصری در سطوح بالای نظام در آن
ماجرا (و نيز در ماجرا های مشابه ديگر) عده يی بی گناه را گرفته اند و
شکنجه کرده اند و وادار کرده اند که هرچه از آن ها خواسته اند را
«اقرار» کنند، و بعد هم يا اعدامشان کرده اند و يا محکوم به اعدام.
در همان هنگام، با توضيح ابهامات بسيار و حواشی پرسش برانگيزی که در کل
ماجرا وجود داشت، مقاله ی مفصلی تحت عنوان «جنبش بايد مستقلاً ماجرای
ترور های اخير را پی گيری کند» نوشتم که نمی توان خلاصه اش کرد، و بهتر
است که علاقمندان مستقيماً به کل آن مقاله مراجعه کنند. (۳)
ــــــــــــــــــــــــــــــ
اما فکر می کنم که بازخوانی آزاد بخش کوچکی از مقاله يی که سه سال پيش،
در حاشيه ی خبر طرح ترور سفير عربستان در آمريکا، تحت عنوان «با
کيميايشان مس ما زر نمی شود» نوشته بودم (۴) بتواند تا حدودی به روشن
تر کردن بحث ما کمک کند:
چه کسانی از اين ماجرا ، يعنی از اين داستانِ راست يا دروغ، سود می
برند؟:
۱ ـ جنگ افروزان درون نظام حاکم بر ايران، که علاوه بر ننگ شراکت در
کليه ی جنايات اين نظام، ننگ تلاش برای بر افروختن جنگی ايران بر باد
ده را هم بر خود خريده اند: احياناً در رؤيای خونين بهره برداری و تمتع
از چيزی مشابه آنچه خمينی آن را در زمان جنگ هشت ساله ی ايران و عراق،
«نعمت جنگ» می ناميد.
سرانجام اين «نعمت»، اگرچه برای خمينی همان جام زهر معروف بود، اما
برای اينان، همه اش خير بود و «برکات» نازل شده از آسمان، همراه بمب
های صدام، و پرورش يافته و گل کرده در زمين، با خون کودکان مين پاک کن.
اينان، در تمامی اجزای نظام اُليگارشی واره ی حاکم بر ايران حضور
دارند. و شايد بيشتر از همه جا ـ مستقيماً يا به وسيله ی شاخک های خود
و نيز عوامل خود ـ در سپاه، و در نيروی موسوم به «سپاه قدس». که اين
آخری، اساساً از سيستمی بسيار پيچيده، و بسيارمشابه سازمان های با
تجربه و به خوبی تعليم ديده ی تروريستی برخوردار است؛ و کارش هم عمدتاً
تروريسم برون مرزی است.
۲ ـ جنگ طلبان آمريکايی و اسراييلی، و به طور خاص، نئوکان ها و
همآواهايشان (در اين زمينه ی معين) در ميان بقيه ی اعضای حزب جمهوری
خواه، و نيز حزب دموکرات، و همچنين باز به طور خاص، دولت نتانیاهو.
۳ ـ «متحدان» اين دار و دسته، درون «اپوزيسيون» ايران، که سال هاست، از
بعد از اشغال عراق به وسيله ی نئوکان ها و تونی بلر ها، لحظه يی و
فرصتی را برای بر افروختن آتش جنگ، و حمله ی نظامی آمريکا به ايران از
دست نداده اند و نخواهند داد.
لزومی به بردن نامشان نيست. کوس خوشنامی شان را خود با دست خود، بر سر
هر بامی، و در پشت هر تريبونی، و در هر مراسمی، زده اند و می زنند.
همراه با اظهار ارادت، و تقديم مراتب سرسپرگی و آستانبوسی.
و چه با افتخار!
و با عربده کشی، و تهديد به سفره کردن شکم مزدورانی که می خواهند آن ها
را از اين افتخار بزرگ محروم کنند، و يا حسودی شان می شود و نمی توانند
ببينند.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
در اين که خامنه ای، می خواهد که با دو کارت مختلف بازی کند، شکی نيست.
و من قبلاً در مقالات پيشين به اين موضوع پرداخته ام. (۵)
اما در مورد معين جمع «دلواپسيم»، مطمئن نيستم که خامنه ای الزاماً پشت
قضيه باشد. همچنان که تقريباً به يقين می توان گفت که ذره يی شعور در
او ـ که قطعاً او از اين يک ذره برخوردار است ـ کافی بود که او در
موضع فرماندهی يا تصميم گيری آنچه «طرح ترور سفير عربستان در واشنگتن»
نام گرفت نبوده باشد.
سخنان ديروز خامنه ای هم که علامت بسيار واضحی به آمريکا در مورد حمايت
او از روند مذاکرات است، و پيام آن چيزی به جز تضمين دادن به آمريکا در
موافقت خود او با دولت روحانی در اين زمينه نيست، احتمال اين که او با
کارشکنی هايی از نوع «دلواپسيم» موافق نباشد را بيشتر می کند.
اين فرض هم که او می خواهد از طريق همايش هايی و حرکاتی از اين نوع، به
آمريکا بگويد که مخالفت ها با اين توافق زياد است؛ و از اين طريق
بتواند دست روحانی را در گرفتن امتياز های بيشتر پُر کند، منطقی به نظر
نمی آيد.
چرا که در آن صورت، مخالفان اوباما را تقويت کرده است که پيوسته تأکيد
می کنند که به دليل مخالفت های شديدی که در ايران با اين توافق وجود
دارد، اين توافق حتی اگر به نتيجه هم برسد ناکام خواهد ماند.
و تازه، کسی که احياناً چنين تاکتيک احمقانه يی داشته باشد، خودش هوار
نمی کشد که من چنين تاکتيکی دارم:
«حجت الاسلام و المسلمين، استاد پناهيان»، جانشين فرماندهی قرارگاه
عمار، و از افراد «جبهه ی پايداری» مصباح يزدی (آخوند مادون تحجر مشکوک
به داشتن روابط پنهان و ديرينه با بعضی دستگاه های اطلاعاتی خارجی) آدم
پرتی نيست که نداند چه می گويد، بلکه بسيار هم حواسش جمع است.
او در همايش «دلواپسان»، به منظور تطهير اين همايش، چنين می گويد:
«با پشتيبانی شما، مذاکرهکنندگان می توانند به موفقيت دست يابند. اگر
انقلابيون مطالبات خود را در پشت سر مذاکرهکنندگان اعلام کنند می
توانند قدرت چانهزنی مذاکرات را بالا ببرند... من اعلام ميکنم وزير
خارجه از شما تقدير کرده و متشکر شما هستند. زيرا آن ها می توانند به
قدرت استناد کنند. اگر چنين حرکتهايی پشت مذاکرات نباشد نه تنها چرخه
انرژی هسته ای بلکه کارخانجات نخواهد چرخيد.».
ــــــــــــــــــــــــــــــ
خامنه ای مطابق تاکتيک معنادار خود که بعضی سخنان حساس را معمولاً در
جمع پاسداران می زند، ديروز، ۲۱ ارديبهشت، در بازديد از «نمايشگاه
محصولات جديد هوافضای سپاه پاسداران»، با صراحت تأکيد کرد که:
«من همواره طرفدار ابتکار در سياست خارجی و مذاکره بوده و هستم و توصيه
هميشگی من به مسئولان اين بوده که در سياست خارجی و مبادلات بين المللی
هرچه تلاش و ابتکار وجود دارد به کار بندند.»
«همواره»
«طرفدار»
«ابتکار در سياست خارجی»
«توصيه ی هميشگی به مسؤولان»
« سياست خارجی و مبادلات بين المللی»
«هرچه تلاش و ابتکار».
و اين همه، در يک جمله ی مرکب تقريباً سی کلمه يی!
ولی فقيه مفلوک و پر وبال شکسته، که ادامه ی بقای خود را از يکسو در
پيشرفت مذاکرات (که تحت نظر خود او خيلی قبل تر از رياست جمهوری روحانی
آغاز شده بود) می بيند، و از سوی ديگر در اطاعت و عدم سرپيچی از منويات
آن هايی که او را در پناه حمايت خود گرفته اند، آيا در ضعيف ترين
موقعيت خود، محکوم به يک بندبازی خطرناک شده است؟
اينطور به نظر می رسد که پاسخ به اين پرسش، مثبت باشد.
او، همچنان که تا به حال ديده ايم، در امر زندان، شکنجه، کشتار، اعدام
(چه در حق زندانيان سياسی و عقيدتی، و چه در حق زندانيان عادی) نه تنها
با اين «دلواپس» ها و امثال اين ها مشکلی ندارد، بلکه اصلاً خودش اصلی
ترين طراح و فرمانده ی صحنه است.
و اين البته، به يُمن بی عملی و سکوت «جامعه ی جهانی» در اين مورد، و
حساسيت آن جامعه ی محترم در مورد پرونده ی هسته يی امکان پذير شده است.
اما در مورد مذاکرات اتمی، به نظر نمی آيد که چنين باشد.
خامنه ای البته ترجيح می داد که کار اين مذاکرات را از طريق يکی از
مهره های خود به پيش ببرد. اما سير حرکت وقايع، و مجموعه ی تضاد های
اجزای تشکيل دهنده ی حاکميت، از درون، و تضاد مردم با کل حاکميت، از
بيرون، و حضور جنبش سبز که از آغاز فرخنده اش تا به پايان راه، نقشی
تعيين کننده و گريز ناپذير، در تمامی معادلات سياسی ايران داشت و دارد
و خواهد داشت، خامنه ای را ناچار به تمکين در برابر نفر ديگری به نام
حسن روحانی کرد که مهره ی رقيب او در قدرت، يعنی مهره ی اکبر هاشمی
رفسنجانی است.
و از اين گذشته، کليد شيخ حسن، ازمابهترانی است، و فقط با اين کليد است
که می توان ـ يعنی شايد بتوان ـ قفلی را که ازمابهتران زده اند باز
کرد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
در اينجا، و در بحبوحه ی چنين نياز مبرمی که ولی فقيه، به روحانی و
رفسنجانی دارد است که اين دو تن اخير، اگر بخواهند، و اگر عرضه اش را
داشته باشند، دست بالا را دارند، و می توانند بسياری از آنچه ادعا کرده
اند و وعده داده اند را به خامنه ای تحميل کنند.
با دولت روحانی ـ رفسنجانی است که به خاطر منافع کاملاً شخصی و جناحی
هم که شده باشد، عرضه و شهامت و جسارت يک برخورد جدی و به دور از
ملاحظه کاری هايی که چيزی به جز بلاهت مطلق نيستند را داشته باشد، و
تکليف خود را با خودش، با سيطره ی ولی فقيه، و همچنين با فعل و
انفعالات به شدت مشکوکی که در جريان است روشن کند.
اين تيم، چنين گمان می کند که وقت زيادی دارد. اما با همه ی زرنگی های
حسن مارمولکی و اکبرشاهی اش اشتباه می کند.
برای به هم ريختن کل بساطی که اين تيم چيده است، شايد يک جرقه ی کوچک،
که منجر به آتشی بزرگ شود، و نه فقط اينان، که همه ی ايران را در خود
بسوزاند کافی باشد.
از نظر من، که فکر می کنم که در اين مورد معين، نظر قريب به اتفاق مردم
نيز هست، سرنوشت هيچکدام، چه اين تيم و چه تيم رقيب، کوچکترين اهميتی
ندارد.
سرنوشت ايران، اما چرا.
و ايران، در خطر است.
در خطر همان جرقه ی کوچک، که معلوم نيست چه کسانی، در لحظه ی مقرر،
خواهند زد و يا نخواهند توانست زد.
قطعاً روزی که نه آتش برخاسته از آن جرقه ی شوم، که آتش زير خاکستر
جنبش، در اولين توفانِ در راه، تماميت تاريخ اين سی و چند سالِ لعنت
شده را بسوزاند و دور بريزد، اين هر دو تيم را داور، بازنده اعلام
خواهد کرد.
اما بازی، هنوز تمام نشده است.
و ما نبايد فقط تماشاچی اين بازی باخت باخت دو تيم رقيب با
يکديگر باشيم.
تماشاچی، هميشه در حاشيه است. و آن که هميشه در حاشيه است، هيچ وقت در
متن نيست.
نه در متن بازی دو تيم.
و نه در متن بازی سرنوشت خويش!
۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۳
ــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ مردم را می کُشند و می روند بر سر ميز های مذاکره می نشينند ـ به
همين قلم ـ ۱۹ خرداد ۱۳۹۱
http://www.ghoghnoos.org/ak/kj/mzk.html
۲ ـ درباب تلاش های حساب شده به منظور جنگ افروزی، و زدن جرقه ی جنگ،
پيش از اين، طی سال ها، آن قدر نوشته ام، که شمار نوشته ها از حساب
بيرون است، و بهترين لينکی که می توان به آن نوشته ها داد، لينک مستقيم
بخش «خبر و نظر» سايت خودمان، «ققنوس» است:
http://www.ghoghnoos.org/ak/ka.html
۳ ـ جنبش بايد مستقلاً ماجرای ترور های اخير را پی گيری کند ـ به همين
قلم ـ ۱۲ آذر ۱۳۸۹
http://www.ghoghnoos.org/ak/kj/peygiri.html
۴ ـ با کيميايشان مس ما زر نمی شود (در حاشيه ی خبر طرح ترور سفير
عربستان در آمريکا) ـ به همين قلم ـ ۲۷ مهر ۱۳۹۰
http://www.ghoghnoos.org/ak/kj/ara-j.html
۵ ـ در باره ی بازی خامنه ای با دو کارت، می توان از جمله به دو مقاله
ی زير مراجعه کرد:
سکوت شما در برابر اعدام ها فقط جنايت نيست، حماقت هم هست ـ به همين
قلم ـ ۱۰ آبان ۱۳۹۲
http://www.ghoghnoos.org/ak/kj/sokoot.html
چرا سطح مطالبات از روحانی را بايد بالا نگاه داشت و بالاتر برد؟ ـ به
همين قلم ـ ۱۸ آبان ۱۳۹۲
http://www.ghoghnoos.org/ak/kj/motalebat.html