خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول

 
از عاشورا تا يارانه ها؛ و از يارانه ها تا به پيش!
 
 
محمد علی اصفهانی
 

عاشورای امسال، گامی گام تر برای جنبش بود. گام تر از ۲۲ بهمن پارسال. و گام تر از ۲۲ خرداد و «روز قدس» و شانزده آذر امسال.
اين، نه دلگرمی دادن بيهوده به خود است، و نه لاف و گزاف. اين، عين واقعيت است. اما واقعيت، به راحتی می تواند، جا به جا شود. يا بهتر است بگوييم که موقعيت ما و جايگاه ما می تواند به راحتی در واقعيت، به پيش يا به پس، حرکت کند.
و پيش و پس، در اينجا پيش و پس هندسی نيست. که پيش و پس هندسی، حرکت در خط است. و خط، مجموعه يی از نقطه هاست. و نقطه، اصلاً وجود خارجی ندارد و پيش فرضی است موهوم.
و پيش و پس، در اينجا، پيش و پس مکانيکی نيست. که مکانيک، حرکت شئ است در اشياء. و اشياء، مجموعه يی از شئ هاست. و شئ، شئ است.
و پيش و پس در اينجا، پيش و پس فيزيکی نيست. که فيزيک، در عالی ترين مدار خود، حرکت ذرّه است در ذرّات. و ذرّه، کوچک است. حتی در بزرگترين ابعادش، يعنی جهان!

شعری عربی ٭ می گويد:
اَتزعم انّکَ جرمٌ صغير؟ / و فيک اَنطوی العالمُ الاکبر
و اَنت الکتابُ المبين الذی / باَحرُفه يظهر المُضمر!

آيا گمان می کنی که تو ذرّه يی کوچکی ؟ / در حالی که آن «عالم اکبر» که می گويند، در تو درنورديده شده است!
تو آن «کتاب مبين» ی هستی که توصيفش را کرده اند/ آن کتابی که با حروف آن، راز ها آشکار می شوند!

اگر به عنوان انسان، بر جايگاه خويش در هستی واقف باشيم، چشم انداز توان ما بی نهايت است. فقط بايد ببينيم که تا کجای اين بی نهايت می توانيم دست بياندازيم.

پس از ۲۲ بهمن گذشته، نوشته بودم:
در ۲۲ بهمن امسال، خلافت جماران سقوط نکرد. و قرار هم نبود که چنين شود. در ۲۲ بهمن امسال، آسمان به زمين نيامد. و قرار هم نبود که چنين شود. در ۲۲ بهمن امسال، اما «جنبش سبز»، به سوی «جنبش خرداد» ٭ رانده شد.
و اين يعنی پيروزی يی بزرگتر از همه ی پيروزی های کسب شده تا به امروز. هم برای جنبش سبز که بخش عمده يی از جنبش خرداد را تشکيل می دهد، و هم برای جنبش خرداد که در ۲۲ بهمن امسال، از يک سو حقانيت خود را ثابت کرد، و از سوی ديگر به تأمل در آنچه می بايست و می بايد انجام دهد فراخوانده شد. ٭٭٭
و همين را می شد پس از ۲۲ خرداد، پس از «روز قدس»، و پس از ۱۶ آذر امسال نوشت. اما نوشتنش پس از عاشورای ديروز، پر معنا تر است.
خلوت ترين عاشورا به لحاظ حضور مردم در کوچه و خيابان. و شلوغ ترين عاشورا به لحاظ حضور نيرو های نظامی در خيابان و کوچه.
دومی، نشان از بزرگی جنبش دارد و هراسی که بر تن و جان اهريمن افکنده است. و اولی نشان از هوشياری جنبش دارد که دريافته است راه پيروزی نه از دل بستن به اعلام حضور خود در روزی معين و مکانی معين، بلکه از يافتن حضور خود در تمام اجزاء زمان و مکان و تاريخ و جغرافيای خويش است.
و برای يافتن حضور خود، بايد در پی خود گشت. و برای گشتن در پی خود، در اين ظلمات تو در توی وحشت، بايد چراغی در دست داشت. شايد از آنگونه که شاملو می گفت:

چراغی به دستم، چراغی در برابرم:
من به جنگ سياهی می روم.

گهواره های خستگی
از کشاکش رفت و آمدها
باز ايستاده اند،
و خورشيدی از اعماق
کهکشان های خاکستر شده را
روشن می کند.

و خورشيدی که از اعماق، کهکشان های خاکستر شده ی اين جنبش را روشن می کند نامی دارد: مردم! و حکومتگران خود بهتر از همه بر اين واقفند. هم واقفند و هم معترف:
«فتنه، تمام نشده است، بلکه آتش ِ زير خاکستر است».
بايد چراغی در دست و چراغی در برابر، به جستجوی مردم رفت. به جستجوی آن خود جمعی. آن خود به هم پيوسته. آن تنها «خود»، در جنگی از اين دست با سياهی.

و اين خود جمعی، اين خود به هم پيوسته را وقتی می توان يافت که خود را جمع زد. با ديگری.
و برای جمع زدن خود با ديگری، بايد ديگری را با خود جمع زد. و جنبش، اگر بخواهد به همين نيرو های تشکيل دهنده ی خود در هيأت کنونی بسنده کند، تنها خواهد ماند.

اين ديگر چيز پنهانی نيست که جنبش، از حداقل عناصر بالقوه ی خويش استفاده کرده است. و عمدتاً در شکل مدنی. و نه سياسی به معنای دقيق کلمه. و نه طبقاتی. و نه حتی ـ آنگونه که بايد ـ توده يی.
همه ی عناصر بالقوه را بايد دريافت. دريافت و به فعليت درآورد.
تأکيد موسوی و ديگر «همراهان جنبش» بر آگاهی و آگاهی بخشی، تأکيدی درست است اما به شرطی که اين آگاهی و آگاهی بخشی، نه در کلام و نوشتار و گفتار، که در راهبرد ها و راهکار ها خود را تعريف کند.
اگر می شد با کلام و گفتار و نوشتار، به آگاهی رسيد و به آگاهی رسانيد، کم نگفته ايم و نگفته اند و کم ننوشته ايم و کم ننوشته اند.
محصول آگاهی يی از اين دست، کم و بيش همين است که می بينيم. و کم هم نيست. اما... کم است!
اينک زمان راهبرد ها و راهکار هاست. راهبرد ها و راهکار هايی که جنبش را در سطح، گسترش دهد، و در عمق، ريشه دار تر از آن کند که توفانی که معلوم نيست چه وقت و از کدام سو خواهد وزيد ـ اما حتماً خواهد وزيد ـ بتواند از جا بجنباندش.

حرف بی پايه يی است اين که می گويند فقط طبقه ی متوسط شهری، در اين جنبش، فعال است. اما حرف بی پايه يی نيست اين که بگوييم حضور زحمتکشان شهر و روستا، و حضور طبقه ی کارگر، به عنوان عنصر مستقل ِ پيوسته، يا عنصر پيوسته ی مستقل ـ فرقی نمی کند ـ در اين جنبش، محسوس نيست. اصلاً اگر وجود داشته باشد...

بحث تشکل که بسيار هم عمده و اصلاً تعيين کننده است سر جای خود. بحث رهبری (نه به عنوان «رهبری ولايی»، يا در شکل مشابه خود: «رهبری عقيدتی»، و «جانم فدای رهبر»، و يا در شکل مشابه خود: «فلانی جان ِ جانان ـ اميد خلق ايران»، و حرف هايی از اين نوع) هم که آن هم باز بسيار عمده و اصلاً تعيين کننده است، بر سر جای خود باز.
اما من امروز به موقعيتی استثنايی می انديشم که در دسترس ماست، و فقط کافی است که بتوانيم درست بر آن چنگ اندازيم. برای پيوند هرچه بيشتر جنبش با زحمتکشان و کسانی که کمرشان در زير بار فقر خم شده است. فرصتی استثنايی به نام «اجرای طرح هدفمندی (يعنی حذف) يارانه ها». ٭٭٭٭
بيهوده نيست که دست حاکمان، در اجرای اين طرح می لرزد. و بيهوده نيست که برای آماده سازی زمينه های اجرايش به مانور های نظامی دست می زنند. و بيهوده نيست که حتی می گويند که بايد مقابله با اين طرح را مصداق محاربه و فساد فی الارض دانست و قانون هايی در حد اعدام برايش وضع کرد.
می ترسند. و حق دارند که بترسند.
همانطور که ما حق نداريم اين فرصت طلايی و استثنايی و تکرار نشدنی را بسوزانيم.
ما که می گويم، چهره های شاخص جنبش، يعنی ـ به گفته ی صادقانه ی خودشان ـ «همراهان جنبش» را هم در نظر دارم البته!
 ۲۶ آذر ۱۳۸۹
-----------------------------------
٭ اين شعر، منسوب به علی است.
٭٭ برای نگاهی به تفاوت های «جنبش سبز» با آنچه نگارنده، آن را «جنبش خرداد» می نامد، و باقی قضايا:
جنبش بی محابای خرداد، جنبش کمی با محابای سبز، و چند نوع خمينی ـ به همين قلم:
www.ghoghnoos.org/khabar/khabar09/mohaaba.html
٭٭٭ از ۲۲ خرداد تا ۲۲ بهمن؛ از ۲۲ بهمن تا بعد ـ به همين قلم:
www.ghoghnoos.org/khabar/khabar09/bahman.html
٭٭٭٭ پيش از اين نيز در مقالاتی چند از جمله در «بزن، وگرنه می زنندت موسوی!» به اين موضوع، اشاره کرده ام:
www.ghoghnoos.org/khabar/khabar09/tahdid-m.html

 

خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول