در زير دستگاه پرس
پنجه يی که ديگر نيست
پنج بار شمرد:
از يک
تا پنج.
پنج بار
مانده هنوز.
(از پنج
تا يک.)
٭
تک سرفه های مسلول
ميان جهيزيه و بانک رهنی
شماره های با وقار جديدند
جديدتر از روم قديم.
(اسپارتاکوس
در سبزوار
بالای دار رفت)
٭
از بانک رهنی
تا بعد تر
در راه
بايد فقط
قدری ستاره چيد.
(من فکر می کنم
که همين کافی است)
٭
وزن هوا سبک شده ديگر.
حس می کنی؟
(هرچند آسمان
سربی است همچنان قطعاً.)
از پنج بشمار تو ـ
از يک به اين طرف
با من!