جعفر پناهی متولد سال ۱۳۳۹ در شهرستان ميانه، از شناخته
شده ترين كارگردانان ايرانی در جهان است. وی با ساختن
دو فيلم دايره و آفسايد موفق به تصوير بخشی از محروميت
های زنان جامعه ايران شد. اما هيچ يك از اين دو فيلم پروانه
نمايش دريافت نكرد. جعفر پناهی از امضا کنندگان بیانیه
کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز و
حامیان کمپین است. با ايشان در رابطه با مسئله زنان و
کمپين يک ميليون امضاء به گفتگو نشستيم.
|
- آقای پناهی، دو فيلم دايره و آفسايد با
چه ايده و انگيزه ای از سوی شما ساخته شد؟ يعنی چرا شما در اين
دو فيلم روی موضوع زنان تمرکز کرديد؟
من از اولين فيلم هايی كه شروع به كار كردم، مثل بادكنك سفيد به نوعی به مسئله
«محروميت اجتماعی» اشاره داشتم، يعنی تم و درون مايه اصلی كارم
محروميت های اجتماعی بود. طبيعی است كه وقتی در جامعه ای مثل ايران
كار می كنی، به محروم ترين ها كه می رسی با مسئله زنان روبرو می
شوی. مقصودم اين نيست كه اين محروميت ها فقط برای زنان است بلكه
زنان را بيش از ساير گروه ها درگير كرده است. البته در اين ميان
مردان نيز در اين دايره محروميت گرفتار می شوند چرا كه در هر صورت
آنان نيز خانواده ای دارند و در جامعه ای كه چنين نابرابری هايی
در آن اعمال می شود، دچار مشكلات گوناگون می گردند. البته در هيچ
يك از اين فيلم ها ما به عنوان فيلمساز موضع گيری نكرده ايم، واقعيتی
را روايت كرده ايم تا مخاطب دريابد كه محروميت ها از كجا نشات
می گيرد. آيا اين محروميت ها زاييده يك سياست غط است؟ از يك فرهنگ
نادرست ناشی شده؟ ريشه در مذهب و سنت دارد؟ یا پیامدهای قوانین
نابرابر است؟
در واقع آدم ها در فیلم های من نماينده يك طرز فکر در جامعه هستند
و در عین حال تابع محدوديت هایی که از بالا بر آنان اعمال شده
و گاه ياد گرفته اند كه توجيهش كنند. زندانی و زندانبان هر دو
در زندان بزرگترِ ناآگاهی محصور شده اند. من معتقدم در بسياری
از اوقات مردم اين محروميت ها را نپذيرفته اند و يا نمی خواهند
بپذيرند؛ اما به هر حال اين قانون است كه حاكم شده و گاه مردم
در برابر آن نمی توانند كاری بكنند.
- نظر شما درباره کنشگری آدمیان چیست؟ مثلا کمپین یک میلیون امضا
تاحدودی نشان دهنده تلاش برای تغییر موقعیت نابرابر زنان نیست؟
یعنی نوعی فراروی از توجیه وضعیت موجود؟
بله، امروزه متاسفانه در جامعه ايرانی ما شاهديم كه قدرتِ حاکم، قانون را می
نويسد و می خواهد به هر وسيله ای شده آن را اجرا كند. البته اين
خاصيت قدرت های ايدئولوژيك است كه معتقدند اين است و جز اين نيست
و چيزی كه هست نبايد تغييری بكند بلكه همه بايد آن را توجيه كنند.
ما در ايران شاهديم كه حتی در رابطه با مسئله ای مثل «كمپين يك
مليون امضاء» برخی علما نظر مساعد دارند يا معتقدند می توان اين
مسائل را به روز تفسير كرد، اما قدرت حاکم چنين تفاسيری را به
رسميت نمی شناسد. زیرا نوعی فراروی از مرز توجیه است. من معتقدم
كه اين خاصيت قدرت های ايدئولوژيك است كه به دنبال يك قالب می
گردند و اين قالب نبايد توسط هيچ حركتی تغيير كند. اينجاست كه
حركتی مثل كمپين يك مليون امضاء رنگ و بوی سياسی می گيرد و برای
اعضای آن در قبال جمع اوری امضاء، احكامی مثل تبليغ عليه نظام
صادر می شود.
- آقای پناهی، امروزه بسياری از هنرمندان ايرانی از پرداختن به کنش اجتماعی پرهيز
می کنند. با شعارِ «هنر برای هنر»؛ بحث «هنر متعهد» طرد شده است؛
يعنی هنرمندان خود را به شدت از فضای فعاليت اجتماعی جدا کرده
اند. اين اتفاق را چگونه می بينيد؟
نبايد فراموش كنيم كه بحت سياست با بحث فعاليت اجتماعی متفاوت است. مثلاً من
هميشه می گويم من فيلمسازِ سياسی نيستم نه اينكه در زندگی شخصی
ام هيچ ايده و عقيده سياسی ندارم، اما فيلم سياسی نمی سازم. چرا
كه معتقدم فيلم سياسی تاريخ مصرف دارد. اما فيلمِ اجتماعی فيلم
عميق است، اين فيلم با تم سينمايی و هنری هرگز تاريخ انقضايش سر
نمی رسد. اگر من در فیلم هایم نگاه سياسی داشتم شما از بازیگرانی
که دوستشان دارید بدتان می آمد، اما وقتی می بینید که آنها نيز
محكوم محروميت های اجباری اند، با آنها احساس همدلی می کنید. با
فیلم اجتماعی شما لایه ها و طیف های گوناگون اجتماعی را می کاوید
و بازنمایی می کنید. علاوه بر این آنچه يك سينماگر در فيلمش تصوير
می كند، لزوماً متاثر از فعاليتی اجتماعی نيست، بلكه واکنش های
مشابهی است كه يك فيلمساز و عده ای از فعالين اجتماعی در قبال
يك مسئله دارند و لزوما می تواند در یک حرکت هماهنگ هم شکل نگیرد،
عكس العملی مشابه باشد ميان آدم هايی كه دغدغه های مشترك دارند
و درجایی حتی برهم منطبق می شوند.
- آقای پناهی، سئوال آخر اينكه شما به عنوان فيلمسازی كه برای
ساختن فيلمِ هایی زن محور هزينه هايی نيز متقبل شده ايد؛ هزينه
دادن برای چنين حركت هايی را چگونه می بينيد؟ اساسا چرا پرداختن
به مسائل اجتماعی مثلا در قالب کمپین یک میلیون امضا یا در قالب
یک اثر هنری و اجتماعی چون دایره هزینه به همراه دارد و آیا هزینه
پردازی امریی عقلانی است؟
بايد ببينيم اين خواسته ها و این مسائل در چه جامعه ای مطرح می شود، ما اکنون
در جامعه ای باز گام برنمی داريم، پس طبيعی است كه هرگونه حركتی
كه در قالب ايدئولوژی حاکم نباشد، هزينه هايی دارد كه به نظر من
بايد پرداخته شود. یعنی هزینه ای است که فعالان اجتماعی یا هرآن
کس که دغدغه مسائل اجتماعی را دارند ناگزیر به پرداختن آن هستند.
پرداخت اين هزينه ها لزوماً خوب يا بد نيست، اما رونديست كه بايد
اتفاق بيافتد. هيچ حركتی در جامعة غير باز بدون پرداختن هزينه
به راحتی ممكن نيست و پرداختن اين هزينه به عهده كليه افراديست
كه دغدغه مسائل اجتماعی دارند. حال، چه اين هزينه از طريق سانسور
فيلم ها باشد، چه از طريق فشاری که بر کمپين يک ميليون امضاء وارد
می شد.
- با تشکر.