بخش های ديگر
 
صفحه ی اول
 
fl
 

 

راه نجات، هيچ به جز انقلاب نيست
 

Mohammad Ali Esfahani   محمد علی اصفهانی
 
محمد علی اصفهانی
 
   

راه نجات، هيچ به جز انقلاب نيست
جز اين، هر آنچه هست به جز وهم و خواب نيست!
 
درمان نسل های سوخته و گُر گرفتگان
باران و سيل هست، وليکن سحاب نيست
 
کار سحاب، پرده کشیّ اَست و استتار
هان! پرده را بدر که زمان حجاب نيست
 
اين بغض چون سحاب بگو در گلو مَمان
باران و سيل شو که دگر صبر و تاب نيست!
 
از آنچه هست و بود گذر کن که در مسير
غير از عبور، هيچ به جز انسحاب نيست:
 
وقتی بايستی و زمان بگذرد ز تو
برگشته ای: سکون و زمان، همشتاب نيست!
 
برگشت و انسحاب؟ نه! زین پس فقط به پيش!
چون زين و اسب هست، چه غم گر رکاب نيست!
 
دشمن، سواره است و من و تو پياده ايم
اينسانمان، گريز و گزير از خراب نيست
 
بيمی به دل مدار ز کشتار و هرج و مرج
اين ها هميشه لازم و بی اجتناب نيست:
 
هرچند انقلاب، نه چون مخمل است و نرم
حتماً ولی نياز به سرب مذاب نيست!
 
ای تشنه کام ْ خلق! تو خود، چشمه ای بجوش ـ
در خويشتن ز خويش؛ چه گويی که آب نيست؟
 
هر کس به تو، ز غير تو گر می دهد نشان
دنبال خويش باش، که آن، جز سراب نيست!
 
۱۳۹۷ـ ۱۳۸۶

 
بخش های ديگر
 
صفحه ی اول
 
fl