خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول

 
آيينه، و نگاهی و تأمّلی در خويش
-----------------------------------
 
 
محمد علی اصفهانی
----------------------
 

{{ و چهره ی شگفت
از آنسوی دريچه به من گفت :
"حق باکسيست که می بيند
من مثل حسّ گمشدگی، وحشت آورم"

فروغ فرّخزاد
}}


تمام پنجره هارا
به روی واقعه بستی
و بعد
رفتی
در کنج خويش باز نشستی


نه هيچ چيز، تورا آشفت
نه هيچکس
از هيچ چيز، برايت گفت


آرام
مثل برکه ی بی توفان
خاموش
مثل ساحل بی موج
ماندی.
و روزنامه يی
شبنامه يی
ـ فرقی نمی کند ـ
چيزی برای خود
خواندی


بيرون
(در پشت پنجره)
انسان
جان کند و مرد
و شيطان آمد
و نعش ژنده واره ی اورا برد


شب بود و وقت خواب
و خوابيدی.
و خواب های خوب و بدی
ديدی


آن وقت،
صبح شد، وَ موقع بيداری
نان و
پنير و
چايی و
باری


( "باری"
يعنی هميشه
يعنی
"اين نيز بگذرد
آخر چه کار به اين داری؟!" )


آری
چنين گذشت
می گذرد
خواهد گذشت
باری !


۱۲ ارديبهشت ۸۵

 

خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول