خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول

 
گزارشی پيرامون تجزيه ی جناح های موجود در رژيم
 
 
«انقلاب اسلامی» ـ شماره ی ۶۳۷
 

برای شناسائی بهتر گروههای سياسی که در محدوده رژيم فعاليت می کنند و در حاکميت استبدادی شريک هستند، ابتدا گروههای فعلی را بررسی مختصر می کنيم و بعد باورها و اصولی را که همه بايد برای رسيدن به هر کاری به خصوص نمايندگی و وزارت و رياست جمهوری و... کليه مقامات رده اول و دوم کشور رعايت کنند می آوريم و در نهايت به اين می پردازيم که اين احزاب و گروهها و دسته جات چند گروه اصلی را تشکيل می دهند
۱ - گروهها ودسته جات و احزاب فعلی
۲ - اعتقادات و باورهای ﺁنان
۳ - تقسيم بندی واقعی گروهها ودسته جات و احزاب
 
۱- گروهها و دسته جات و احزاب فعلی
 
تقسيم بندی ای که می توان برای گروهها و دسته جات و احزاب موجود در ايران بعمل ﺁورد ، چنين است :
 
٭ گروههای چپ : در ابتدای انقلاب ، همه در يک صف قرار داشتند و هر کدام به نوعی و بنا بر تفکر استبدای خود بر مردم حکومت می کردند و تا زمان انتخابات دوره خاتمی .
 
٭ گروهها و دسته جات وابسته به راست : اين گروههای چند گانه تا چند سال پيش دارای تابلو های خاصی بودند و عملکرد شان مثل هم بود. بعد از شکست در انتخابات دوره اول رياست جمهوری خاتمی و همچنين دور دوم به اين فکر رفتند که چه بکنند . با تغيير چهره و در چهره ای ناشناس بار ديگر وارد گود مبارزاتی با گروه های مقابل شدند به همين دليل با پيش کشيدن نيروهای جوان و پشت پرده رفتن افراد با سابقه و جنايتکار خود، در انتخابات شوراها و مجلس و رياست جمهوری دور نهم شرکت و اين انتخابات را موذيانه و با تقلبهای فاحش بردند. در جريان انتخابات، هر کدام نامزدی را معرفی کرده بودند ولی در کل يک حرکت مشترک را دنبال می کردند .
 
گروهها و دستجات راست عبارتند از:
 
۱ - گروههائی که بر خود ﺁبادگران نام نهاده اند:
 اين گروهها تا قبل از ﺁخرين انتخابات رياست جمهوری يک دست بودند . در اين انتخابات، با بوجود ﺁمدن شورای ائتلاف رهبری و انقلاب، به رياست ناطق نوری، که سعی در پدر خواندگی داشت ، کارشان به جدايی کشيد و دچار تجزيه شدند و اين تجزيه تنها در شکل بود و اندازه امکانات و اختيارات وگرنه در اعتقادات هيچ اختلافی با هم ندارند.
 
٭ گروههای زير مجموعه ﺁبادگران بعد از انتخابات رياست جمهوری دارای سه طيف هستند :
 
الف - طيف ﺁبادگران : افراد اين طيف مفلوک و مطيع امرند . مانند حداد عادل و مير تاج الدينی و دورکی و کوچک زاده و زاکانی و امامی راد و عسگری و هدايت پور وخانمها تحريری و افتخاری و.... که بطور کامل وابسته به رييس جمهوری و رهبری و باند مصباح يزدی هستند اين گروه قدرت طلب به دنبال به دست گرفتن قوه فضائيه و مجلس خبرگان هستند .
ب - طيف مصلحت گرای ﺁبادگران: اين طيف با طيف سوم در يک خط قرار داشتند که در برخی مواصع در انتخاب کابينه و مشاوران دچار اختلاف امتيازی شدند . گروه مصلحت گرا به سر دستگی احمد توکلی و همراهی خوش چهره و سروری و خانم اجرلو و.... هستند که تنها در پی به دست ﺁوردن امتيازات بيشتری هستند . اين گروه بعد از استعفای توکلی که در جريان انتصاب احمدی قرار گرفته بود به مرکز پژو هشهای مجلس رفته و ﺁنجا را سنگر خود قرار داد.
ج - طيف ديگر ياگروه به ظاهر مخالف که به مصلحت نمی انديشد . افراد اين طيف در اصول با ديگر گروهها يکی هستند منتها بر سر تقسيم امتيازات ، دچار اختلاف هستند. مانند الياس نادران و عماد افروغ و محمد يو عسگری و ...
 
۲ - گروه ايثارگران و جانبازان :
 
اين گروه متشکل شده است از نيروهای سپاهی و جبهه رفته که بعد ازانتخابات خاتمی برای کار تشکيلاتی به وجودﺁمد و در سه انتخابات ﺁخر، به همراه ﺁبادگران و مؤتلف، گروه ﺁبادگران را پرده نمايش خود قرار دادند و تا زمان انتخابات نهم رياست جمهوری يک دست بودند ولی در ﺁن زمان دچار اختلاف گشته و دو طيف پيدا کردند:
الف - طيف اول اين گروه ، شامل افرادی مثل فدايی و شاکری و... هستند در جريان انتخابات با احمدی نژاد مخالف و حامی قاليباف بودند . حال ﺁنکه احمدی نژاد ، خود، از اعضای هيات مؤسس اين گروه بود. برغم اختلاف ، طرز فکر استبدادی و توهم ﺁميزشان يکسان است .
اين طيف در شورای شهر تهران جايگاه خاصی دارند و توانستند قاليباف را برخلاف نظر احمدی نژاد ، بعنوان شهردار تهران انتخاب کنند .
ب - طيف دوم اين گروه موافق احمدی نژاد است و با شهردار تهران شدن قاليباف به شدت مخالف بود. اين طيف از سوی کسانی چون فيروز ﺁبادی و جزايری و... حمايت می شود.

۳ - گروه مؤتلفه : پدر خوانده ها و مسئولين اتاق فکر:

اين گروه با سابقه و دسيسه گر و جنايت کار که از بدو به وجود ﺁمدن در تمام جنايت ها وخيانت ها در تاريخ ۴۵ ساله دخيل بوده اند . تا قبل از انتخابات با گروههای ديگر يکی بودند ولی در جريان انتخابات نهم رياست جمهوری با طيف ميانی خود دچار اختلاف در ميزان قدرت شدند و به سه طيف تقسيم شد ند :
الف - طيف پيران مؤتلفه :
اين طيف که خود را هميشه دانايان مؤتلفه می دانستند ، در جريان انتخابات دوم شورا ها در جلسات مکرری که بين ﺁنان و گروههای مشاور تشکيل می شد، به اين نيتيجه رسيدند : برای اينکه بتوانند قدرت را از دست گروههای به اصطلاح اصلاح طلب به در ﺁورند، بايد کفش ها را ﺁويزان کنند و از مناصب دل بکنند و تنها به نقش حامی و پشتيبان فکری " اصول گرايان " بسنده کنند . اتاق های فکر را بوجود بياورند تا گروههای جوان از تجاربشان استقاده کنند . در خور يادﺁوری است که افراد اين طيف ، در دور ﺁخر سفرهای خود، به چين رفته ، در جلسات و کلاسهای توجيهی حزب کمونيست چين شرکت کرده و ﺁموزش لازم را ديده اند .
اين گروه، بعد از پيروزی همگانی در انتخابات شوراها و مجلس ، دچار عقده خود برتربينی شده و اعلام کردند که اين پيروزی ها حاصل وجود و نقش ﺁنان بوده اند . از اين رو، با ديگر گروههای خودی دچار مشکل شدند و گروه " شورای ائتلاف رهبری و انقلاب " را تشکيل دادند و علی لاريجانی را، به نامزدی رياست جمهوری ، انتخاب کردند اما در " انتخابات " از رقبای " اصول گرای " خود شکست خوردند !
از اين طيف، می توان از عسکر اولادی و بادامچيان و محمد نبی حبيبی و... اسم برد .
ب - طيف ميان سالان :
اين طيف که خود را صاحب نظر می دانست در انتخابات رياست جمهوری از شورای ائتلاف کنار کشيد و به سوی احمدی نژاد کشيده شد تا در دولت او به امتيازاتی برسد و دعوای باهنر با طيف مصلحت گرای ﺁبادگران در مورد کابينه جالب بود از اين طيف می توان از باهنر و مصباحی و موسی پور و غفوری فرد و شهرياری و ... نام برد .
ج - طيف جوان مؤتلفه
اين طيف با گروه ميان سال دارای اختلاف اساسی بر سر امتيازات است و با گروه کهن سالان نيز بخاطر ﺁن اختلاف دارد که ﺁنها به اينها امتيازی نمی دهند و تنها از اينها استفاده ابزاری ميکنند . شناخته شده اين طيف ، ترقی است .
۴ - گروه جامعه روحانيت مبارز :
دايناسورهايی که از ابتدای انقلاب در تمام جنايات دست داشته اند و به هبچ وجه حاضر به ترک صحنه نيستند و دولت را ملک پدری خود می دانند ، اعضای اين گروه هستند . اين گروه با گروههای فوق در انتخابات شوراها و مجلس متحد بود ولی در انتخابات رياست حمهوری به سه دسته تقسيم شد :
الف - طيف اول به رياست مهدوی کنی و محمد يزدی به حمايت از هاشمی پرداخت و تنها توانست ۱۲ رأی از کل اعضای جامعه را به دست بياورد .
ب - طيف دوم، به رياست احمد جنتی، به حمايت از احمدی نژاد پرداخت . ولی بعد از اينکه حمايت او از احمدی نژاد افشا شد و ديد ، در مقام دبير شورای نگهبان ، نمی تواند از کانديای خاصی حمايت کند ، جای حود را به فردی ديگری از اين طيف، يعنی به مصباحی داد
ج - طيف سوم به رياست موحدی کرمانی به حمايت از ناطق نوری و علی لاريجانی پرداخت که در نهايت شکست خوردند.

٭ زير مجموعه اين گروه در بر می گيرد جامعه زينب و جامعه زهرا و جامعه مدرسين حوزه قم و جامعه اضناف و انجمن اسلامی بازار و جامعه وعاظ و ستاد ائمه جماعت و جامعه زنان انقلاب اسلامی و حزب فدائيان اسلام و حزب هواداران انقلاب اسلامی هستند.
• اين گروهها و دسته جات و احزاب که همه خود را طرفدار اسلام ناب محمدی، مکتبی ، متعهد و خط امامی ميدانند و متعلق به جناح راست هستند ، در جمع، حدود ۱۵۰ نماينده در مجلس دارند که بنا بر موقعيت، عده ﺁنها کم و زياد می شود . منتهی بايد تا حد ممکن روشن کنيم که تقسيم بندی چگونه است و کم و زياد شدنها از چه قرار هستند :
٭ از ميان اين عده حدود ۷۵ نفر افرادی هستند که هر ﺁنچه را که به نفع احمدی نژاد و رهبری و مصباح است چشم و گوش بسته تاييد می کنند . اين مجموعه شامل طيفايی از ﺁبادگران و هيات مؤتلفه و ايثارگران و جانبازان می شود . اينها در رای گيری های کابينه در دو مورد به طور کامل مشخص شدند : يکی هنگام دادن رأی اعتماد به اشعری وزير ﺁموزش و پرورش و ديگری هنگام رای دادن به تسلطی وزير معرفی شده برای وزارت نفت . در اين دو مورد ، تعداد ﺁرای مطيعان و با امتيازان بيش از ۷۵ نفر نبود
٭ مابقی اين افراد، حدود ۳۵ نفر ، با طيف مصلحت گراها هستند که در رای دادن به وريز دوم ﺁموزش و پرورش رای دادند . البته با تعدای ديگر از وفاقی ها ٭ تعداد ۴۰ نفر ديگر از ﺁنها درشرايط مختلف به اصول و لايحه ها رأی می دهند يا نمی دهند . مثلا به وزرای ذکر شده ، رای ندادند اما به وزير نفت ﺁخری رأی دادند .
•  گروههای به اصطلاح اصلاح طلب ياگروههای چپ که قبلا اکثريت بوده اند و فعلا زير سايه گروه اول قرار دارند:
اين گروهها و دسته جات مانند گروههای بالا سالها در مسند قتل و جنايت قرار داشته اند و بنا بر موقعيت و به خاطر امتيازات از دست رفته لباس اصلاحات را بر تن کرده اند و ادای ﺁزاديخوهان را در ميﺁورند در حالی که دم خروس عملکردشان از زير بغل حافظه مردم نمايان است . هنوز امضاهای ﺁنان در زير احکام اعدام و ترور جوانان اين ملت برجا هستند . برای روشن شدن نام اهم اين گروهها ودسته جات و احزاب را به صورت خلاصه می نويسيم و در نهايت يکی بودن همه اين گروهها را به يادشان می ﺁوريم :
۱-گروه مشارکت: اين گروه که بعدا به حزب تغيير نام داد ، از سال ۷۶ که بر سر کار ﺁمد، همواره در پوشش ها، عمل کرده است است . ﺁنهم پوششهای چند گونه : نخست سعی کرد ، در پوشش جانبداری از ﺁزادی های سياسی خود را در اذهان مردم پاک و موجه قرار دهد. حال ﺁن که کسانی در اين گروه هستند که نامهاشان در صدر فهرست عاملان استقرار استبداد قرار دارند. اينطور کسان تلاش کردند توجه مردم را از خود دور سازند ، چهره های محبوب بوجود ﺁورند و توجه مردم را به ﺁنها جلب کنند . تا حدی هم موفق شدند . در پوشش اين چهره ها ، به مدت هشت سال تا توانستند چاپيدند و مردم را و دانشجويان را وجه المصالحه کردند و هرگز هم از رو نرفتند .
        اخيرا  ، بعد از شکست های پی در پی در انتخابات ، باز هم به حالت طلبکارانه ادعا دارند که ما درست عمل کرديم و اين مردم بودند که اشتباه کردند و بار ديگر ما را نپذيرفتند در مورد افراد اين گروهها بعدا شرح مفصلتری خواهيم داد . در اين گره کسانی مانند خاتمی و تابش و قبلا نيز حجاريان و عباس عبدی و رضا تهرانی و... قرر دارند که در راس اطلاهات در سالهای اوايل انقلاب بودند . با حضورﺁنها در ﺁن مقامها ، هزاران نفر اعدام شدند .
۲ - گروه سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی : اين گروه هم مانند هم نام خود ، سازمان مجاهدين خلق ايران، از بدو انقلاب در پرونده خود چيزی جز جنايت و خيانت به جای نگذارده است. چه زمانی که توسط راستی کاشانی سرپرستی می شد و دچار انشعاب نشده بود و با صدور اطلاعيه های خائنانه و عمل از طريق اطلاعات سپاه ، باعث نابودی ارتش و زمينه ساز جنگ شد و جه زمانی که برای کودتا بر ضد رييس جمهوری منتخب مردم ايران ، ﺁقای بنی صدر، به کمک نيروهای بالا و دست در دست امثال هاشمی رفسنجانی و جنتی و خزعلی باعث متوقف شدن تجربه انقلاب مردم شد . از عوامل سازشهای پنهانی با حکومت ريگان - بوش و ادامه جنگ شد و در بردن کشور تا ورطه نابودی شرکت جست.
در رأس اين گروه ، قبل از انشعاب، افرادی مانند ذوالقدر و بهزاد نبوی و محسن رضايی و محمد سلامتی قرار داشتند که بعد از انشعاب ذوالقدر و رضايی پست سازمانی خود را تغيير دادند و برای کشتن جوانان در سپاه ماندند و تا شروع جنگ ، کارشان ايجاد برخوردهای مسلحانه با گروههای سياسی ديگر بود . از عوامل ادامه جنگ شدند زيرا جنگ را برای استقرار استبداد و نابود کردن گروههای سياسی لازم می دانستند . ولی قبل از رسيدن به کربلا و قدس، با به کشتن دادن بيش از نيم ميليون ايرانی و هزار ميليارد دلار خسارت بلاخره جام زهر را به ﺁن " رهبر" لجوج و ساده لوح نوشاندند . در همان زمان، افراد ديگر اين سازمان در خيانتهای ديگر مثل کودتا و نابودی سرمايه های ايران در جريان گروگانگيری و اعدامهای سال ۶۷ به تبهکاری خود ادامه می دادند .
اين سازمان که از زمان به وجود ﺁمدنش تا به حال چيزی به جز مصيبت و نابودی سرمايه برای ملت به ارمغان نياورده است، هنوز هم دست از سر انقلاب و مردم ايران بر نمی دارد و سعی دارد با جلو دار نشان دادن خود در حرکتی درست، ملت را به انحراف بکشاند زيرا اين حزب هم به اصولی که گروههای بالاتر به ان اعتقاد دارند باور مند است .
۳ - مجمع روحانيون مبارز: برخی از اعضای اوليه حزب جمهوری اسلامی و از اعضای تشکيل دهنده جامعه روحانيت مبارز تهران ، از جنايتکارانی که همواره در جنايت و خيانت جز پيشقراولان بودند، يعنی بهشتی و هاشمی رفسنجانی و خامنه ای و ناطق نوری و مشکينی و... جدا شدند . خمينی نيز مشوق ﺁنها بود . اما وابستگی های فاميلی و مالی و شرکتی نيز از عوامل تقسيم جامعه به دو گروه روحانيت و روحانيون بودند . هر کدام بنا به دوره ای که در راس ايران قرار گرفته بودند جنايات و خيانتهای بيشماری را در حق مردم ايران انجام دادند که در تاريخ اينده ايران اين جنايتها و خيانتها افشا خواهند شد . از ميان افراد سوگلی اين گروه می توان از محتشمی و موسوی تبريزی و موسوی خوئينی ها و کروبی اشاره کرد که در جنايتها که مرتکب شده اند، دست کمی از فلاحيان و ری شهری و حسينيان ندارند. الا اين که اين افراد مدعی طرفداری از جمهوريت شده اند و دم از جمهوری خواهی می زنند . اما در " انتخابات قلابی رياست جمهوری ، با ﺁنکه کروبی خود نامزد بود، سر ادعای خود نايستد و به تقلب تمکين کرد .
٭ زير مجموعه اين گروهها عبارتند از مجمع مدرسين حوزه علميه قم و حزب اعتماد ملی نام برد .
اين گروه ها و دسته جات و احزاب حدود ۴۸ نماينده ، از جمله تابش و اعلمی و گرامی مقدم و جلالی و .... در مجلس دارند . چيزی که جالب است اين بود که اين گروه ها ، در جريان رای دادن به وزرای کابينه، به پور محمدی رای اعنماد دادند و باعث شدند که او وزير کشور شود و دستش در تروريست کردن دولت، از راه گماردن پاسدارانی که سابقه جنايت و ترور دارند به مقامها و تشکيل کميته ۶۰ نفری و حتی اعمال نظر در عزل و نصب اعضای سفارتخانه های ايران در کشورهای دنيا، کاملا باز باشد.
 ۴ - گروه کارگزاران سازندگی :
يکی ديگر از مافياها که نام حزب برخود نهاده و پدرخوانده اش هاشمی رفسنجانی است، کارگزاران سازندگی است . يکچند از افراد اين حزب که منسوب و همدست هاشمی رفسنجانی بوده اند، در خيانتها و جنايتها و فسادها ، شرکت داشته و پروانه وار گرد " عاليجناب سرخپوش " طواف می داده اند .
محمد هاشمی و ؟ برادر زن هاشمی رفسنجانی و فرزندان او و... يک طيف و مهاحرانی و عادلی و جهانگيری و کرابسچی و... طيف ديگرند . بخصوص افراد طيف اول از مال مردم خوردند و بردند که تا چندين پشت خود می توانند از سرمايه ملت به عنوان افراد متمکن و دارای قدرت مالی باقی بمانند . اقبال با ايران يار بود که نتوانستند قانون اساسی را تغيير دهند تا هاشمی رييس جمهور مادام العمر شود وگرنه فلاحيان هم وزير اطلاعات مادام العمر می شد و خيانتها به کشور و فسادهای بزرگ و ترورها هم مادام العمر می شدند .
از گروههای وابسته به ﺁنها می توان به وفاقی ها و انجمن های يک نفره و چند نفره ای اشاره کرد که در زمان انتخابات بوجود ﺁمدند مانند پزشکان و جوانان و متخصصان و زنان و دانشجويان و ...
٭ اين گروه و دسته جات و احزاب و گروههای نزديک به ﺁن حدود ۶۰ نفر را در مجلس دارند که بر اثر تأليف با يکديگر، نام وفاق را بر خود گذارده اند . از ﺁنها ، می توان از افرادی چون اميدوار و رضايی و زاد سر و شاهی عربلو و عليخانی و .... نام برد .
بدين سان، از گروههای فعلی دخيل در صحنه سياسی ايران، معرفی مختصری بعمل ﺁورديم . در فرصت ديگری، ﺁنها را ، به صورت کامل ، با تمام داشته ها و افراد رهبری کننده و منابع مالی وسياسی شان ، معرفی خواهيم کرد .
 
۲ - باورها و اصولی که گروه های مختلف به ﺁن اظهار اعتقاد می کنند

 
در قسمت دوم به اصول و باورهائی که اين گروهها به ﺁن اعتقاد دارند می پردازيم . در اين بخش سعی می شود به طور مختصر به نکاتی اشاره شود که در باورها اکثر گروهها و افرادشان وجود دارد. اين باورها را اينان، بارها و بارها، در روی کردهای مختلف، اظهار کرده اند. اين باورها و افراد معتقد به ﺁنها، در گروههای فوق روشن است ولی از ﺁنجا که پوشش برخی از افراد و گروهها ، مردم را از ديدن هويت ﺁنها باز می دارد ، بايد گروهها و افراد ﺁنها را از يکديگر سوا کرد و برای باورهای هريک مثال ﺁورد تا روشن شود .
در ميان افراد ذکر شده در گروههای فوق، افرادی هستند که پارگی پوشش ﺁنان را حتی فاطمه خياز هم نمی تواند رفو کند . البته امير محبيان که قبلا خياط بوده است می کوشد رفو کند. اما نمی تواند رفو کند . زيرا گر چه سعی کرده اند که پوشش قوی و چندگانه ای بسازند، اما شفاف گران و مبارزان داخل و خارج ﺁن پوشش را بارها شکافته اند به گونه ای که جای بخيه برايش نمانده است . امثال هاشمی رفسنجانی و خامنه ای و مصباح يزدی و محمد يزدی و جنتی و فلاحيان و حسينيان و پور محمدی و دری نجف ﺁبادی و محمدی گيلانی و نيری ومبشری و محسن رضايی و ذوالقدر و ولايتی و محمدی گلپايگانی و ... و دهها نفر ديگر که ذکر نامهای همه ﺁنها در خور فرصت ديگری است ، ديگر پوشش پذير نيستند. گاو پيشانی سفيد شده اند. ولی افراد ديگری هستند که برای افشای ﺁنها و نشان دادن ماهيت ﺁنان بايد قدری تلاش نمود . اينها افرادی هستند که در انقلاب ايران از ابتدا تا به حال در پوشش قرار داشته اند ولی کار و اعمال ﺁنها از ديگر افراد خيانتکار کمتر و بيگانه نبوده و نيست . منتها اين افراد زرنگی خاصی دارند و اعمال خود را توجيه می کنند .
با اين توضيح ، ابتدا به روشن شدن باورها و اصولی که اين جريانات به ﺁن اعتقاد دارند می پردازيم تا روشن شود تظاهر به چه باوری می کنند :
۱ - تظاهر به باور به ولی فقيه بودن " امام " خمينی و بی خطا بودن تمام اعمال و رفتارهای او در دوران انقلاب و بعد از ﺁن . و تظاهر به اعتقاد به حکومت شيعی که بايد ﺁن را تازمان ظهور امام زمان و تحويل به ﺁن حضرت، حفظ کرد . ولو با ارتکاب هر جنايت و خيانتی . روش کار نيز خشونت ( حرکت قسری ) و تقيه ( هر وقت زور نداشتی اطاعت کن و هر زمان زوريافتی زور بگو ) است . به اين باور ، تمام افراد و گروههای ذکر شده تظاهر و عمل ( خشونت ) می کنند. ولی برخی از ﺁنها ، تظاهر به اين باور که نمی کنند، تظاهر به نداشتن ﺁنهم می کنند . بخصوص در شرايط فعلی و پس از افتضاحاتی که احمدی نژاد و باندش ببار ﺁورده اند، اظهار برائت کنندگان بيشتر نيز شده اند .
۲- تظاهر به باور به ولايت مطلقه خامنه ای و پذيرش رهبری او تا جايی که حتی نبايد جرأت خطا گمان بردن قول و فعل او را بخود داد . گروههای " اصولگرا " تظاهر می کنند به اين که تاييد های او را تاييد کرده و رد کردنی های او را رد می کنند .
۳ - باور به يا سکوت در برابر اعدامهای اول انقلاب و اعدام های سال ۶۷ که منجر به اعدام حدود شش هزار نفر از بهترين جوانان ايران شد
بر اساس قوانين من در ﺁوردی مجازات های اسلامی به خاطر نابود کردن هر مخالفی در ايران بر اساس مواد زير که مورد قبول خمينی و ديگران بود و با استناد به مواد ﺁن هر گونه حرکتی را به نابودی کشاندند و بسياری از افراد ذکر شده در بالا با ﺁنها موافق بوده اند :
ماده ۱۸۴ - هر فرد يا گروهی که برای مبارزه با محاربان و از بين بردن فساد در زمين دست به اسلحه برد محارب نيست .
ﺁنها ، بااستناد اين ماده در قانون مجازات اسلامی ، دست تمام قاتلان و جنايت کاران را باز گذاشتند . به گونه ای که هر کس را که احساس می کردند به اصطلاح مخالف است می توانستند به راحتی و براساس اين ماده بکشند . همانگونه که ترورهای سياسی را انجام دادند و به يک چند از ﺁنها، " قتل های زنجيره ای " نام نهادند . مقتولين را محارب و ناصبی خواندند .
در قتل های کرمان نيز به همين بند استناد کرده اند و به استناد ﺁرای مصباح يزدی ﺁنها را مرتکب شده اند ..
ماده ۱۸۶ - هر گروه ياجمعيتی متشکل که در برابر حکومت اسلامی قيام مسلحانه کند مادام که مرکزيت ﺁن باقی است تمام اعضا و هواداران ان که موضع ﺁن گروه يا جمعيت يا سازمان را می دانند و به نحوی در پيشبرد اهداف ﺁن فعاليت و تلاش موثر دارند، محاربند اگر چه در شاخه نطامی شرکت نداشته باشند .
شما راستی و چپی و اصول گرا و اصلاح طلب و دموکراسی خواه يا اعتماد ملی خواه ﺁيا همه در جريان تصويب و اجرای اين قوانين نبوده ايد ؟ اگر می گوييد نه که دروغ می گوييد و پست و مقاميتان از انقلاب تا امروز، نشان می دهد که دروغ می گوييد و اگر می دانستيد راضی نبوديد، اين عدم رضايت را چه وقت ابراز کرده ايد ؟ اظهار رضايت خاتمی از کشتار زندانيان در سال ۶۷ هست اما نه از انکار او و نه از انکار احدی از افراد گروههای فوق، هيچ حبری و نشانی نيست . به جرات می توانيم بگوئيم همه افرادی که در گروههای فوق قرار دارند در جريان اعدام هزاران هزار جوانی بوده اند که تنها به خاطر اعتقاداتشان بدست جلادان رژيم که بابت مزد جنايت، لقب " سرباز اسلام " گرفتند و به فرمان برخی از همين "ﺁزاديخواهان " صوری اعدام شدند .
ماده ۱۸۷ - هر فرد يا گروهی که طرح براندازی حکومت اسلامی را بريزد يا برای اين منظور اسلحه و مواد منفجره تهيه کند و نيز کسانی که با اگاهی و اختيار امکانات مالی موثر يا وسايل واسباب کار و سلاح در اختيار ﺁنها بگذارند محارب و مفسد فی الارض می باشند
ماده ۱۸۸- هر کس در طرح براندازی حکومت اسلامی خود را نامزد يکی از پست های حساس حکومت کودتا نمايد و نامزدی او در تحقق کودتا به نحوی موثر باشد، محارب و مفسد فی الارض است
ماده ۵۱۴ هرکس به حضرت امام خمينی بنيانگزار جمهوری اسلامی و مقام معظم رهبری به نحوی از انحا اهانت نمايد به حبس از شش ماه تا سه سال محکوم خواهد شد
اين مجموعه قوانين در سال ۱۳۷۰ در مجمع تشخيص مصلحت تاييد شد و برای رييس جمهور ﺁقای هاشمی ارسال شد تا جهت اجرا ابلاغ کند .
به موادی که در بالا ذکر شدند، در همان سالهای اول انقلاب عمل می شد ولی بر اساس نوشته جعلی تصويب ﺁن را سال ۱۳۷۰ ذکر کرده اند .
اين مجموعه قوانين جزائی ، همان مجموعه است که در سال ۱۳۶۰ ، در حيات بهشتی، تهيه و به مجلس داده شد . جبهه ملی قرار بود در ميتينگ ۲۵ خرداد ۶۰، به ﺁن اعتراض کند . خمينی جبهه ملی را به جرم " اعتراض به قوانين ظالمانه " ، مرتد اعلام کرد . ﺁن زمان به اين مجموعه ، لايحه قصاص می گفتند .
کسانی که در ﺁن سالها در تهيه و تصويب اوليه و نهايی ان شرکت داشته اند، در شمار کسانی هستند که در بالا، از ﺁنها نام برده ايم .

۴ - تظاهر به باور به ولايت مطلقه فقيه : در بالا فقط چند ماده از قوانينی که اين افراد به ﺁن معتقد بوده اند را برای نمونه ﺁورديم و اينک فقط اصل ۱۱۰ قانون اساسی را می ﺁوريم که قدرت بلامنازع به " رهبر" داده است . و اين سئوال را از همه ﺁنها می کنيم : ﺁيا تا به حال شده است که کوچکترين انتقاد يا سئوالی در مورد اين اصول برای شما پيش ﺁمده باشد و اين سئوال را در جائی مطرح کرده ايد ؟
اما برای اينکه زياد به مغزتان فشار نياوريد به کمک شما می ﺁييم و می گوييم شما بر اساس باورهايتان يا معتقد چشم و گوش بسته به اين اصول هستيد و يا تظاهر به اعتقاد به اين اصول، برای شما ، امتيازات خاصی دارد که بی چون و چرا پذيرفته ايد . در غير اين صورت اگر با اين اصول و مواد بالا مشکل داشته ايد و هيچ نگفته ايد پس انسانهايی ترسو و نان به نرخ روز خوری هستيد که در هر صورت لياقتتان برای فعاليت سياسی زيرسئوال قرار می گيرد و ماندن شما در رژيم، دليل ديگری است بر تقدم مطلقی که به وفادارماندن به استبداد حاکم می دهيد :
اصل يکصد و دهم - وظايف و اختيارات رهبر:
۱ - تعيين سياست های کلی نظام جمهوری اسلامی ايران پس از مشورت با مجمع تشخيص مصلحت نظام،
۲- نظارت بر حسن اجرای سياست های کلی نظام
۳ - فرماندهی کل نيروهای مسلح
۴ تا ۸ - نصب و عزل و قبول استعفای
- فقهای شورای نگهبان
- عالی ترين مقام قوه قضاييه
- رييس سازمان صدا و سيمای جمهوری اسلامی ايران
- رييس ستاد مشترک
- فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
- فرماندهان عالی نيروهای نظامی و انتظامی
۹ - حل اختلاف و تنظيم قوای سه گانه
۱۰- حل معضلات نظام که از طرق عادی قابل حل نيست از طريق مجمع تشخيص مصلحت نظام ۱۱- عزل رييس جمهور با در نظر گرفتن مصالح کشور پس از حکم ديوان عالی کشور به تخلف وی از وظايف قانونی يا رأی مجلس شورای اسلامی به عدم کفايت وی ....
با توجه به تمام قدرتهايی که به رهبری داده شده که شاه مستبد نيز نمی داشت ، چرا هيچ يک ار مقامات و روحانيون ( به استثنای ﺁقايان منتظری و سيستانی ) و نمايندگان و.... هيچ واکنشی نسبت به ﺁن نشان نمی دهند ؟ علت همان دلايل و وابستگی هايی هستند که در بالا ذکر کرديم .
۵ - باور به ضرورت ادامه جنگ تا زمان نوشيدن جام زهر که پذيرفتن قطعنامه شورای امنيت بود. از اصول مورد قبول گرايشهای " اصول گرا " ، يکی جنگ ۸ ساله است . الا اين که برخی از ﺁنها مدعی ميشوند که می بايد جنگ ادامه داده می شد !
در نتيجه:
۱/۵ - باور به ضرورت انجام کودتا در سال ۶۰ بر ضد رييس جمهوری منتخب و يا تظاهر خائنانه در قبال ﺁن و همکاری و يا تأييد ﺁمران و مأموران اين کودتا . و
۲/۵ - باور به ضرورت سرکوب کردن مردم درمقاطع مختلف و بر اساس نياز حاکمان مستبد. از اين نوع هستند سرکوب خونين شهرها که دست به جنبش اعتراضی زدند و سرکوب دانشجويان ( ايلغار خونين ۱۸ تير ) ، ترورها و قتل های سياسی و اعدامهای دستجمعی .
هرگاه " اصول گرايان " اصل ديگری را معتقدند که ما نياورده ايم، برﺁنها است که ﺁن را اعلام کنند . در ﺁئين خشونت که توسط مصباح يزدی ، تدوين شده است، توضيح اصل الاصولی ﺁمده است که " اصول گرايان " بدان " معتقدند " : انسان بالطبع شرور و خشونت طلب و خشونت روش اصلی است .
• با توجه به روشن شدن گروههائی که در روند تلاشی بوجود ﺁمده اند و اصول مورد قبول ﺁنها ، حال سرگروهها را شناسائی می کنيم . از گروهها بعمل می ﺁوريم و ازخوانندگان گرامی درخواست می کنيم که اگر در اين ميان فرد يا افرادی را می شناسند که در ميان اين گروهها قرار نمی گيرد او را معرفی نمايند تا ما هم او را بشناسيم و دسته ديگريا برای او يا ﺁنها ايجاد کنيم :
۱- سر گروههای "اصولگرايان" که در کودتا و ترورها و اعدامها و ادامه جنگ شرکت داشته اند و در حال حاضر در سه محل مجتمع هستند : " بيت رهبری " و حکومت احمدی نژاد و باند صمباح يزدی و ۳ - مافياهائی که هاشمی رفسنجانی پدر خوانده ﺁنها است . در نتيجه،
۲- " روحانيان " که خاصه مشترکشان اينست که دسته ای از ﺁنها، در دوره شاه ، در حد واعظ و تازه مدرس، زندگی " روحانی " داشته اند اما بيشتر ﺁنها، در انقلاب هنوز طلبه بوده اند . از طلبگی وارد کادر قضائی و يا سپاه شده اند و به حرفه جنايت ( صدور حکم اعدام و ترور ) مشغول شده اند . در اين گروه، افرادی ، تقريبا ، از تمام گروههای بالا وجود دارند . علت هم ﺁنست که جريان تجزيه گروهها را متعدد - با شکل و محتوای مافيائی - گردانده و هر گروه مافيائی نياز دارد يک يا بيشتر " روحانی " داشته باش.
از ﺁن جمله اند افرادی مانند خامنه ای و هاشمی رفسنجانی و جنتی و خزعلی و محمد يزدی و ناطق نوری و فلاحيان و حسينيان و پورمحمدی و اژه ای و...
۳ - گروهی مرکب از کسانی چون عسگر اولادی و بادامچيان و ولايتی که امروز در فکر حفظ موقعيت و امتيازهای بدست ﺁورده هستند و سخت نگران از دست دادنها ﺁنها هستند .
دولت در دست اين سه گروه است و بيشترين سر دسته ها از اين سه گروه هستند . ۴ - حجتيه ايها هم به چندين گروه تجزيه شده اند . ﺁنها در سه گروه بالا هستند اما چون در پوشش عمل می کنند ، افرادی از ﺁنها که سرگروه هستند، بنام حجتيه ای سرگروه نيستند . مثل ناطق نوری و ولايتی و ...
۵- در اين ميان ممکن است برخی از افراد برای مردم ايران ناشناس باشند و يا از سابقه انقلابی انان مطلع نباشند به همين دليل سوای افرادی که در جنايت معروف هستند به معرفی برخی از "اصولگرايان " همانند گروه اول می پردازيم که در پوشش اصلاح طلبی دم از ﺁزادی مردم و ايران می زنند و خود را به جلد گوسفند در ﺁورده اند در حالی که زمانی همين افراد در پوست گرگ جوانان ايران را دسته دسته به ميدان تير می بردند و اعدام می کردند :
٭ موسوی تبريزی - يکی از ﺁن جنايتکاران است که مدتی است در پوشش اصلاح طلبی شعار دمکراسی خواهی می دهد و به تازگی رييس خانه احزاب شده است و اگر کسی او را نشناسد با اين مقاومتی که در برابر علی جنتی و پور محمدی می کند فکر می کند پسر پيغمبر است در حالی که همين فرد دادستان دادگاههای انقلاب در سالهای ۶۰ به بعد بود و احکام اعدام صدها نفر را امضا نموده است وی در سال کودتا فرياد می زد و دستور می داد که هر کس را که در خيابان يا ميدان ولی عصر دستگير کنيم همانجا محاکمه و اعدام می کنيم. اين قاضی دژخيم دولت ولايت فقيه بود تا زمانی که او را لخت در ميان چند زن دستگير کردند و از کار برکنار نمودند . حال اين جنايتکار اصلاح طلب به مقابله با " اصولگرايان" بلند شده است در حالی که او خود يکی از " اصول گرايان " واقعی است.
٭ مير حسين موسوی ، موذی، ﺁب زير کاهی که چندين بار قصد ورود به صحنه سياسی را داشته اما هر بار نگاه چپ خامنه ای مجبورش کرده به گوشه بی عملی بازگردد و با استفاده از رانت های دولتی، در حال ساختمان سازی و نقاشی است. اين "اصلاح طلب " در روزهای اعدامهای دستجمعی سال ۶۷ که به دار کشيدن و تيرباران حدود ۴۰۰۰ هزار نفر منجر شد، در پست نخست وزيری بود . خامنه ای رئيس جمهوری بود . اين دو ، از اعتراض ﺁقای منتظری به اعدامها ﺁگاه شدند، اما جانب ﺁمر جنايت بزرگ را گرفتند . خامنه ای از زمينه سازان برکناری منتظری نيز شد . بعد از مرگ خمينی و رهبر شدن خامنه ای ، او به گوشه ای خزيد و منتظر فرصت شد اما تا امروز ، خامنه ای به او فرصت نداده است .
٭ موسوی خوئينی ها - يکی ديگر از معروفترين اصلاح طلبان است . نقش او در گروگانگيری که محاصره اقتصادی و جنگ و کودتا و استقرار استبداد از راه جنايت و خيانت و فساد را ببار ﺁورد ، تنها نقش او نيست . او در اعدامهای دوره ای که بعنوان " دادستان کل " منصوب شد و شعار خود را " ما مصالح انقلاب را فدای قانون گرائی نمی کنيم " قرار داد، دخيل و مسئول بوده است . او از مسئولان کشته و مجروح شدن يک ميليون نفر و ميلياردها دلار زيان به کشور است. بعد از اعدامهای دسته جمعی سعی کرد با اشتغال در روزنامه سلام خود را گم و گور کند ولی از حافظه تاريخی ملت ايران غافل است که او را به خوبی می شناسند
٭ مهندس بهزاد نبوی – يکی از دستياران بنام ملاتاريا در خيانتها و جنايتها و فسادها است .او در حکم مشاور و سخنگوی دولت بيشترين دروغها را برای فريب مردم ايران گفته است . هنوز از يادمان نرفته است که برای اولين بار کسی که به دروغ اعلام کرد ﺁقای بنی صدر با لباس زنانه از ايران فرار کرده است همين ﺁقا بود . با توجه به پشتوانه طرز فکر توده ای که دارد ، پيرو دروغ " هدف وسيله را توجيه می کند " است و از ساختن و گفتن هيچ دروغی برای رسيدن به منافع خود کوتاهی نمی کند . همين آقا بود که در جريان امضای قرارداد الجزاير ، برای ﺁنکه رئيس جمهوری مانع از انجام خيانت او نشود، قرارداد را بيانيه اعلام کرد و سرمايه بزرگی از ايران را ، به امريکا بخشيد . خيانت های او و مير حسين موسوی و احمد عزيزی و هاشمی رفسنجانی و رجايی و خامنه ای و... ميلياردها دلار سرمايه ايران را بر باد داد . در ﺁن زمان، عده ای بودند مانند بهزاد نبوی و رفيق دوست و محمد غرضی وحسن ﺁيت و...دستيار امثال بهشتی و خامنه ای و هاشمی رفسنجانی شدند و شعارشان اين بود : " نيمی از ايران از دست برود بهتر از ﺁنست که بنی صدر در جنگ پيروز شود" . و چون ديدند بنی صدر وطن خويش را دوست دارد و دارد جنگ را به پيروزی می رساند، ﺁتش بيار معرکه کودتا شدند و از ﺁن پس، از عوامل ادامه جنگ گشتند . جنگ ايران و عراق را هفت سال ديگر ادامه دادند تا بضرب جنايت و خيانت و فساد ، استبداد بر ايران حاکم شود .
بهزاد نبوی و دوستان و همفکرهای ﺁن زمان او يعنی لاجوردی و هاشمی رفسنجانی و علی خامنه ای و موسوی تبريزی و موسوی اردبيلی برای ايجاد زمينه اعدامهای گسترده و کودتا از هيچ کاری روی گردان نبودند . و حالا ﺁمده اند و دم از مخالفت با گروههای راست ميزند که روزی با هم حلوا می خوردند و ﺁدم می کشتند.
٭ موسوی اردبيلی - يکی از ﺁمران و سازمان دهندگان جنايتهای سياسی است که بعد از اختلاس نهصد ميليون تومانی و زمانی که بر ضد او در نماز جمعه تهران شعار دادند مجبور شد از کار امامت جمعه تهران و رياست شورای عالی قضايی دست بردارد.
اين " روحانی " که به تازگی دم از مرجعيت هم می زند ، از افرادی است که در کليه جنايات رژيم دست داشته است : در پی کشف کودتای نوژه توسط دفتر رياست جمهوری، گروه بزرگی از افسران و خلبانان نيروی هوائی، ﺁگاه و نا ﺁگاه از کودتا، دستگير شدند . موسوی اردبيلی نزد خمينی رفت و در بازگشت ، به جنايتکاری که ری شهری است، ابلاغ کرد که " امام فرموده اند اينها همه بايد اعدام شوند " . تنها به فشار شديد رئيس جمهوری بود که شمار بزرگی از ﺁنها از اعدام نجات يافتند و در دفاع از وطن شرکت کردند . بعد از کودتای خرداد ۶۰ و کشته شدن بهشتی، او به رياست شورای عالی قضايی منصوب شد و در جريان حمله به اجتماع مردم ، به هنگام سحنرانی رييس جمهور در ۱۴ اسفند ، فرزند او در شمار چماقداران بود و او به جای چماقداران و گسيل کنندگان ﺁنها به دانشگاه، شرکت کنندگان در ﺁن اجتماع را مورد تعقيب قرار داد و برای برگذار کنندگان اجتماع پرونده ساخت . فضاحتی چنان ببار ﺁورد که مورد انتقاد همپالگی های خود نيز شد که چرا صورت ظاهر را رعايت نکرده است .
او به شرکت در جنايات و سرپرستی " قضات " مأمور صدور احکام اعدامهای تا سالهای بعد از کودتا ، تا مرگ خمينی ، ادامه داد . در مورد اعدامهای دسته جمعی زندانيان در سال ۶۷ ، او با سخنرانی خود در نماز جمعه ، در مقام رياست شورای عالی قضايی ، تير استارت اعدامها را شليک کرد . او در بسياری از اختلاس ها و خريد کارخانجات شريک بوده است . و به تازگی، ﺁيت الله و " عابد و مسلمانا" و مردمدار و دمکرات منش شده است !
٭ جز افراد بالا ، جريان تجزيه ، سرگروههای ديگری را بوجود ﺁورده است : افرادی مانند سلامتی و حسن حبيبی و ﺁيت الله صانعی و حجاريان و رضا تهرانی و موسوی لاری وعباس عبدی و عليخانی و مهدی کروبی و ...
 
۶ - گروه اصولگرايان دزد و غارتگر
دسته دوم از افرادی که دم از اصولگرايايی می زنند کسانی هستند که از بدو انقلاب تا به حال ، بنا بر "اصول "ی که بدان باور داشته اند تا جايی که توانسته اند اموال اين ملت را به يغما برده اند. اکثر افراد بالا در اين غارتگری ها شرکت داشته اند و دارند و عضو و بسياری سر و سازمان دهنده های مافياهای نظامی - مالی و " روحانی " - مالی ، هستند.
        در حال حاضر ۹۲ درصدر از کل دارايی های ايران در دست ۱۰ درصد از جمعيت ايران قرار دارد و "سهم شير"، از ﺁن مافياهای حاکم است . برای روشن شدن اينکه اين اموال در دست چه کسانی است برخی از اين دارايی ها و دزدهای ﺁنها را معرفی می کنيم :
٭ مثلا حدود ۲۰۰ ميليارد تومان از اين اموال در دست پسر ﺁيت الله جنتی يعنی ، علی جنتی - و پدر همسرش - معاون وزير کشور است
٭ ۳۰۰ ميليارد تومان در دست خاندان مشکينی از قبل تجارت شکر و ماشينهای چاپ است
٭ و ۲۵۰ ميليارد تومان از اين اموال در دست خزعلی و فرزندان او از قبل در ﺁمدهای ناشی از تجارت کشتی و واردات کاغذ و صادرات کتاب است .
٭ حدود ۳۰۰ ميليارد از اين اموال در دست ﺁيت الله تسخيری عراقی و فرزندان وبرادران و دامادهای او ، از جمله، از در ﺁمد فروش کتابهای چاپ شده عربی در ايران و صادرات ﺁنها به کشورهای عربی است . ﺁنها اين کتابها را با ريال ايرانی و رانت چاپ خانه های دولتی به چاپ می رسانند و به دلار به کشورها صادر می کنند.
٭ همچنين ۶۰۰ ميليارد از اين دارايی ها در دست محسن رضايی قرار دارد اين سردار درصد گير از تمام معاملات سرداران در خارج از کشور باج دريافت می دارد و ﺁن وقت در زمان انتخابات اعلام می کند که در خانه ای اجاره ای به سر می برد و حتی برای عروسی و جهيزيه دخترش نياز به پول دارد !
٭ حدود ۷۰۰ميليارد تومان از اين دارايی ها در دست سلطان خراسان واعظ طبسی و فرزندان دزد او قرار دارد . ﺁنها در تجارت شکر و و فروش زمينهای امام رضا دخالت دارند يکی از پرونده های مفاسد اقتصادی از ﺁن پسر بزرگ واعظ می باشد که اختلاس ۵۰۰ ميليارد تومانی است پسرکوچکتر او ، چند سال پيش باتفاق اقازاده های دری نجف ﺁبادی و مقتدايی و... به خاطر اختلاس و قاچاق دلار و نابودی سرمايه کشور، در دادگاهی محاکمه شدند و پسر سلطان با قرار ۵ ميليارد تومانی که همانا سند يکی از خانه های ناطق نوری بود، ﺁزاد شد و بالاخره همه ﺁقازاده ها به خاطر اينکه از خلاف بودن اعمال خود خبر نداشتند به حکم قاضی عادل جمهوری اسلامی ﺁزاد شدند .
٭ ثروت خانواده رفسنجانی برﺁورد کردنی نيست . اين خانواده در شمار ثروتمندان دنيا است . ثروتی عظيم از اموال و دارايی های ملت در دست خانواده هاشمی از فرزندان و برادر و فرزندان برادران و برادر زنها و داماد ها و... می باشد . تنها يکی از ويلاهای فائزه اصلاح طلب در دو سال گذشته به مبلغ دو ميليارد و نهصد ميليون تومان در ميگون فروخته شد . اين ويلای کيکی شکل سه طبقه و دارای باغ در سر راه جاده شمشک واقع است شرکت طه وارد کننده ماشين های چاپ از ان دختر محمد هاشمی است و خود او يک شهرک ويلايی جديدا در روستای لاله گون فشم تاسيس نموده است . از پسران هاشمی چيزی نمی گوئيم زيرا همه می دانند . ﺁن وقت اين کانديدای رياست جمهوری می گويد تنها يک خانه داشته است که در اختيار فرزندانش گذاشته و خودش خانه شخصی ندارد و اجاره نشين است!
٭ حدود ۳۰۰ ميليارد از سرمايه های اين کشور در دست ﺁيت الله محمد يزدی و خاندان او قرار دارد .
سوای اين افراد که تا حدی شناخته بوده اند و ما حداقل ثروت بدست ﺁمده از غارت دارائی های کشور را ذکر کرديم، بايد از دزدی های ديگر اصولگرايان پوشيده نيز نام برد :
٭ بهزاد نبوی در چندين شرکت سرمايه گذار است
٭ ﺁقای صفايی فراهانی تنها در دزدی از خانه اش ۲ ميليارد تومان طلا به سرقت رفته است .
٭ حسن حبيبی و همسرش دارای شرکت دارويی سوپا می باشند.
٭ کروبی ﺁنقدر سرمايه دارد که در زمان انتخابات دسته دسته تراول چک برای تبليغات به اين و ﺁن می داد. او تنها چند ده قطعه زمين در منطقه ييلاقی لواسانات دارد
٭ مهاجرانی و عارف و کرباسچی و محتشمی پور و ﺁقايی و فلاحيان و ری شهری و رحيم وسلمان صفوی و عطريانفر و مرعشی و عبدالناصر همتی و خاندان هاشميان و خاندان خامنه ای و خاندانهای ديگری که مانند زالو مشغول مکيدن سرمايه های اين ملت هستند و همچنين و موسوی خوئينی ها و عادلی و موسوی اردبيلی و عليخانی و سلامتی و وهاجی رييس بيمه دانا و عبدالناصر همتی رييس بيمه ايران و جهانگيری و نژاد حسينيان و ... در شمار بخور و ببرها هستند .
" اموال رهبری " و ثروتهای عسگر اولادی که در ۲۵۰ شرکت عضو است و خانواده فلاحيان و... و پاسداران ميلياردر ( رفيق دوست و نام کسی که بعنوان وزير نفت معرفی شده بود ؟ و...) و خاموشی و ... بخش عمده ديگری از اموالی مردم را تشکيل می دهند که در دست مافياهائی است که دولت را تصرف عدوانی کرده اند .
انقلاب اسلامی : يادﺁور می شود که الف - همه کسانی که نامهاشان در اين گزارش ﺁمده است، حق دارند و می توانند خود را ﺁزاد کنند . ب - درصورتی که خود را ﺁزاد کردند، می توانند گذشته خود را جبران کنند . ج - جبران به بيرون ﺁمدن ازرژيم مافياها و هدف کردن ﺁزادی و مبارزه صادقانه و صميمانه برای رسيدن به اين هدف تحقق پيدا می کند .

 

خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول